اشتراک ویژه ورود / ثبت نام

معرفی و خلاصه کتاب سینوهه اثر میکا تویمی والتاری

معرفی و خلاصه کتاب سینوهه اثر میکا تویمی والتاری

تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۱

داستان کتاب سینوهه در اطراف اهرام مصر در یکی از حفاری های باستانی بر روی یک پاپیروس عتیقه نوشته شده بود.

کتاب سینوهه پزشک مخصوص مصریان، رمانی است تاریخی که ابتدا به زبان فنلاندی در سال ۱۹۴۵ میلادی (۱۳۲۳ شمسی) توسط میکا والتاری نوشته شده و سپس به زبانهای دیگر نیز ترجمه شده است.

نائومی والفرد آن را به زبان انگلیسی و ذبیح الله منصوری به زبان فارسی ترجمه کرده اند. داستان سینوهه بر اساس وقایعی که در دوران فرعون ما بین سالهای ۱۳۳۴-۱۳۵۱ پیش از میلاد مسیح اتفاق افتاده است می باشد.

اگر چه داستان حضرت یوسف در این کتاب عنوان نشده است ولی وقایعی که عنوان شده با آنچه در قرآن و عهد عتیق آمده است مطابقت دارد.

کتاب سینوهه علاوه بر اینکه بزرگترین کتاب تاریخ ادبیات فنلاند به شمار می رود تنها کتاب فنلاندی است که در هالیوود بر اساس آن فیلمی در سال ۱۹۵۴ (۱۳۳۲ هجری شمسی) ساخته شده است.

این کتاب اولین کتاب والتاری بوده است که به موفق ترین کتاب او نیز تبدیل شده به گونه ای که شهرتی بین المللی به او بخشیده است.
در این کتاب فرهنگ آن زمان و سطح زندگی مردم به تصویر کشیده شده است و در عین حال پیامی از یکسان بودن طبیعت انسان در طول دوران و اعصار دارد.

قهرمان کتاب سینوهه پزشک فرعون می باشد که این داستان را در تبعید و پس از مرگ اخناتون روایت میکند.

در این کتاب هم به حوادث آن زمان مصر و هم سفرهای سینوهه به بابل، شام، میتانی و کرت مینو پرداخته می شود. با مطالعه این کتاب می توان علاوه بر لذت بردن از متن داستان و زندگی پزشک فرعون با بسیاری از شرایط زندگی مصریان در آن برهه از تاریخ اشنا شد.

در این بخش از معرفی کتاب قصد داریم معرفی و خلاصه ای از کتاب سینوهه را برای شما شرح دهیم، پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.

درباره نویسنده کتاب سینوهه – میکا تویمی والتاری

درباره نویسنده کتاب سینوهه - میکا تویمی والتاری

میکا تویمی والتاری (Mika Waltari) نویسنده ای نام آشنا از فنلاند می باشد که در ۱۹ سپتامبر سال ۱۹۰۸ میلادی (۲۸ شهریور ۱۲۸۷ شمسی) در خانواده ای متوسط در شهر هلسینکی دیده به جهان گشود.

وی در همان شهر وارد دانشگاه شد و در سال ۱۹۲۹ میلادی (۱۳۰۷ شمسی) در رشته فلسفه فارغ تحصیل گردید. ایشان پس از مهاجرت به فرانسه در مطبوعات آن کشور مشغول به کار شد و از آن پس اغلب اوقات مشغول نوشتن داستانهای تاریخی بود.

داستان هایی که او تحریر میکرد مورد توجه نقادان قرار گرفت و کتاب های او به زبان های مختلفی در دنیا ترجمه شد. او در رمان های خود رخداد های تاریخی، اسطوره ها و پندارهای خود را به رشته تحریر در آورده است.

کتاب سینوهه مهمترین اثر به جا مانده از او می باشد. او در هفتاد سالگی در سال ۱۹۷۹ میلادی (۱۳۵۷ شمسی) درگذشت.

خلاصه کتاب سینوهه

سینوهه یک پزشک مصری می باشد که تقریبا ۵۰۰ سال قبل از حضرت موسی زندگی میکرده است، او مردی چاق و کچل در این کتاب ترسیم شده است. 

آشنایی با سینوهه

روزی خانواده فقیری در مصر زنبیلی را از آب می گیرند که فرزند پسری در آن بوده است و از آنجا که آنها فرزند دیگری نداشتند این را هدیه را از جانب خدا دانسته و بچه را مانند فرزند خودشان بزرگ میکنند.

در مصر این رسم که بچه های فقیر و فرزندان نامشروع را در زنبیلی در رود نیل می انداختند وجود داشت که اکثر این بچه ها خوراک تمساح می شدند و گاهی هم برخی از آنها مثل سینوهه نجات پیدا میکردند که سینوهه در خلال داستان متوجه می شود که فرزند فرعون بوده است.

سینوهه به کمک پدرش به دارالحیات (دانشکده پزشکی) می رود و متوجه حیله گری کاهنان مصر و خداهایشان می شود. ولی برای اینکه بتواند درس بخواند چیزی نمی گوید زیرا دانشجویانی که سوالهای اساسی می پرسیدند بعد از مدتی اخراج می شدند.

آن دوران برای سینوهه به سختی می گذشته و گاها به دیدار پدر و مادر خود می رفته است.

در یکی از این سفر ها با زنی به نام نفرنفر به معنای زیبای زیبا آشنا می شود و هوس اینکه شبی را با او بگذراند و دستی به سر تراشیده او بکشد را در سر می پروراند. هر کسی نمی توانسته به سر تراشیده زنها دست بکشد برای اینکار یا باید آن فرد، شوهر آن زن باشد و یا اینکه آن زن روسپی باشد.

در مصر تراشیده شدن سر زن و مرد را با تیغ نوعی تمدن می دانسته اند در صورتی که در ایران باستان ملکه ها موهایشان بلند و زنهای عادی موهایشان کوتاه بوده است و این موی سر موجب تمایز ملکه ها با سایر زن ها می شده.

بخشی از این داستان سینوهه درباره فریبکاری زن ها می نویسد که نشان دهنده آن است که مردان در آن زمان هم از حیله زنان در امان نبوده اند.

در جایی از داستان که سینوهه با این زن زیبا برخورد کرده است زن برای اغوا کردن او دست اش را بر روی سینه خود گذاشت است زیرا که از سینوهه شنیده بوده که گفته: من شنیده ام زنان آتشی در سینه خود دارند. البته بعدتر سینوهه اظهار داشت آتشی را حس نکردم ولی حس بسیار خوب و لذت بخشی داشتم.

سالهای بعد نیز وقتی سینوهه با این زن روبرو می شود آنقدر فریب او را می خورد که حتی قبر پدر و مادرش را نیز می فروشد که برای مصریان آن زمان مهمترین دارایی بوده است، نام این فصل از کتاب را “گریه آورترین واقعه جوانی من” گذارده است.

شناخت فرهنگ مصریان باستان

تصویر برگرفته شده از سکانسی از فیلم کتاب سینوهه

سینوهه در هزاران سال پیش درباره ریاکاری، فریبکاری زنان، شهوت، قدرت و… می گوید. او به همراه غلام خود به نام کاپتا که یک چشم بوده به جاهای مختلف سفر کرده است. قصه های این داستان ممکن است امروز و یا هر روز اتفاق بیفتند با روایتهای مختلف اما کلیات آن یکسان می باشد.

در آن روزگاران مصریان همانند هندیان صدها خدا داشته اند. سینوهه در جایی به صورت بسیار جالب به این نکته اشاره می کند که افراد باهوش با وسیله ای به نام دین عوام نادان را فریب می دادند و عوام هم به شدت دوست دارشان بودند.

به گفته سینوهه هیچگاه نمی توان فاصله بین فقیر و غنی را با این نوع از بشر از بین برد چون با ظهور هر خدایی فقط عده ای که به آن خدا نزدیک هستند ثروتمند شده و سایرین فقیرتر می شوند.

در ملل غربی در آن زمان روابط کاملا آزاد بوده و قید و شرطی وجود نداشته است، کاپتا غلام سینوهه هم که بسیار با درایت و البته بی مسئولیت بوده است با وجودی که همسر و سه فرزند داشته روابط کاملا آزادی داشته و این روابط جز در معبد در جاهای دیگر زشت نبوده است.

آن زمان به مردمان بور لقب وحشی و آدمخوار می دادند که بعدها متوجه شدند نه تنها آدمخوار نیستند بلکه بسیار هم انسانهای بافرهنگی می باشند.

در مصر برای اینکه زن و مردی با هم ازدواج کنند باید یک کوزه را با هم می شکستند و حلقه طلا یا نقره به دست زن می کردند.

عشق به مینا

در این داستان دختری به اسم مینا نیز وجود دارد که دختر پادشاهی است به اسم مینوس که جزو دولت غرب یا شاید همان کشور مغرب کنونی باشد.

سینوهه در یکی از سفرهایش در قصر یکی از پادشاهان با مینا که حاضر به خوابیدن با پادشاه نبوده است آشنا می شود و به او کمک میکند که از قصر فرار کند و خودش عاشق مینا می شود.

ولی مینا حاضر به ازدواج با او نشده و عنوان کرده که قصد دارد خودش را به خدایش تسلیم کند. خدای آن سرزمین در آن زمان حیوانی شبیه گاو بوده که درون غاری زندگی میکرده است که کاهنان برخی از دختران و پسران جوان را به عنوان قربانی به داخل آن غار می فرستادند و مردم عوام فکر می کردند کسانی که به داخل غار می روند در کمال خوشی و آرامش با خدای خود زندگی می کنند و خدا هم به سرزمین آنها برکت می فرستد.

تمام کسانی که به آن غار رفته بودند هرگز بازنگشته بودند ولی مینا به سینوهه وعده بازگشت را داد و با کاهن وارد غار شد. پس از چند دقیقه کاهن به تنهایی از غار بیرون آمد و سینوهه تصمیم گرفت خودش به دنبال مینا برود که با جنازه مینا رو به رو شده و متوجه حیله و نیرنگ کاهنان شد.

آخناتون چهارم که بود؟

تصویر برگرفته شده از سکانسی از فیلم کتاب سینوهه

آخناتون چهارم یکتاپرست بوده ولی در غالب خورشید پرستی و برخی عقایدش شبیه عقایدی است که برخی فلاسفه امروزی گفته اند.

وقتی مردم خدای او را نپذیرفتند او به جایی دورتر از طبس رفته و تمدنی جدید را بنا نهاد. تمدنی که در آن شهر خانه ها کاملا هم اندازه بودند و آشپزخانه ها هم داخل خانه بودند. زنان مصر این تغییر را دوست نداشتند و جلوی در خانه هایشان آتش روشن می کردند و غذا می پختند.

فرعون جدید یعنی همین آخناتون می خواسته که برابری را در زندگی مردم ایجاد کند اما این خوش بینی هیچ وقت به وقوع نپیوست.

در زمان پادشاهی آخناتون سرداری به نام “هورم هب” که سرداری شجاع و جنگی بوده به فرعون خدمت می کرده، در روزی که فرعون دچار صرع می شود او به همراه سینوهه او را به کاخ می برند، هورم هب تاثیر زیادی در تاریخ مصر داشته است.

آری آخناتون بر خلاف میل کاهنان معبد یگانه پرستی را رواج می داد و آنها از همان ابتدا مردم را به شورش علیه او فرا می خواندند.

در عوض آخناتون هم از همان ابتدا می خواست که بدون جنگ و خونریزی معبد را نابود کند. از آنجایی که در آن زمان نمی شد آیینی جدید بدون خونریزی ایجاد شود به دلیل مقاومت کاهنان معبد، خون های بسیار زیادی ریخته شد.

بعد از آن کاهنان چنان نشان دادند که آخناتون و خدایش موجب این بدبختی هستند و مردم را بر علیه او شوراندند و چنان شد که خون های بسیاری ریخته شد تا جایی که پدر و پسر بر سر اختلاف عقیده به جان هم افتاده و یکدیگر را میکشتند. چیزی که بارها و بارها در تاریخ اتفاق افتاده و خواهد افتاد.

فاش شدن یک حقیقت 

در جایی از داستان سینوهه می تواند مادر فرعون که زنی چاق و سیاه بوده را ملاقات کند. در آن زمان به این فکر می کرده که با وجود این همه زن زیبا در دربار فرعون چرا فرعون باید این زن را ملکه کند؟

بعدها در گذر داستان این ملکه (تی ئی) در حال مستی به این قضیه که پس از به دنیا آمدن فرزندان پسر در حرمسرای فرعون یا نوزادان را میکشتند و یا در سبدهایی که خودشان می بافتند میگذاشتند و در رود نیل می انداختند اعتراف می کند. گاهاً هم پیش می آمد که جای فرزند پسر را با یک فرزند دختر زنده یا مرده عوض کنند.

به همین دلیل در طول تاریخ پادشاهان تعداد فرزند دختر بیشتر از تعداد پسر بوده است. در مصر بیشتر ملکه ها فرزند پسر خود را از مرد دیگری باردار می شدند.

با کشف این حقیقت و همچنین کشف اینکه او تنها زنی است که در دربار فرعون فرزند پسری دارد منجر به درک این قضیه توسط سینوهه می شود که او خود فرزند فرعون است.

البته کمی رویاپردازی هم در این قضیه وجود دارد. سرانجام سینوهه این حقیقت را کشف می کند که خود او هم در یکی از همین سبدها به رود نیل سپرده شده بوده که در همان شب زنی زیبا دختری سیاه و مرده به دنیا آورده بوده است.

سینوهه کشف میکند که این داستان شباهت زیادی به داستان زندگی او داشته است. حتی در طی داستان او به معبدی می رود و به حقیقت آزمایی می پردازد.

دوران جنگ و مرگ فرعون 

تصویر برگرفته شده از سکانسی از فیلم کتاب سینوهه

در دوران جنگ و جدال خدای فرعون قبلی “آمون” و خدای فرعون جدید “آتون” سربازان به رستورانی که معشوقه سینوهه “مریت” مدیر آن بوده حمله میکنند. در زمان حمله مریت به همراه پسرش تهوت و کاپتا در داخل رستوران بوده اند. سربازان آمون آن رستوران را با خاک یکسان می کنند و مریت و تهوت را نیز به قتل می رسانند.

بعدها کاپتا اعتراف میکند که تهوت پسر سینوهه بوده ولی چون مریت فکر میکرده که سینوهه پسر فرعون و یک پزشک است و خون خدایان را دارد باید با زنی درخور خود ازدواج می کرده نه با زنی عامی و بی سواد.

کاهنان ابله پرور و مردم نادان بسیار از دست آخناتون به ستوه آمده بودند، البته تنفر مردم از آخناتون به دلیل دامن زدن کاهنان به این آتش بوده است. مردم آرزو می کردند که کاش فرعون بمیرد ولی این آرزو از نظر آنان غیر ممکن بود چراکه تصور میکردن فرعون خدا است و خدا هم هرگز نیمیرد.

بنابراین کاهنان به کمک سینوهه به بهانه خارج کردن بخارهای مسموم از سر فرعون، سر او را میشکافند و او را به قتل میرسانند. با اینکه آخناتون از این نقشه شوم آگاهی داشت ولی جز زدن لبخند کاری انجام نداد.

آخناتون دو دختر داشت و طبیعتاً باید دامادش بر روی تخت می نشست. داماد بزرگ اش مردی بسیار عاقل بود که گول کاهنان را که می خواستند او سوری بر تخت پادشاهی بنشانند ولی خودشان کشور را اداره کنند را نخورد، البته بعدتر جنازه داماد آخناتون در رود نیل پیدا شد.

به این ترتیب داماد دوم فرعون که فقط پنج سالش بود و بعدها قرار بود با دختر سه ساله فرعون ازدواج کند به تخت نشست.

دوران فلاکت بار مصر

کتاب صوتی آرزوی تو دستور توست اثر کوین ترودو

کاهنان از این فرصت استفاده کرده و بدبختی ها را به داماد کوچک پنج ساله نسبت دادند. در آن زمان آنقدر فقر و بدبختی زیاد شد که مردم آرزو کردند کاهن بزرگ “آمی” به تخت سلطنت بنشیند.

آمی پدر زن فرعون بود و هورم هب که پیشتر در مورد او صحبت شد دوست داشته با خواهر فرعون “باکتامون” ازدواج کند.

آمی هم وعده ازدواج باکتامون را به هورن هوب داد اما مشروط به این که در توطئه قتل فرعون شریک شود. هورم هب هم با وجود سوگند خدمتش به فرعون سینوهه را برای مرگ فرعون تحت فشار قرار داد.

باکتامون نیز پسر پادشاه کشور هاتی را دوست داشت و از هورم هب متنفر بود. آمی و هورم هب از نامه او به پسر پادشاه مطلع شده و سینوهه را دوباره برای قتل دیگری تحت فشار قرار دادند و آمی مدتی را سلطنت کرد.

سرانجام هورم هب و باکتامون در معبد الهه جنگ به هم رسیدند ولی از آنجایی که باکتامون از او متنفر بود در زمانی که هورم هب در جنگ بود با خیانت در سطح گسترده از او انتقام گرفت.

هورم هب پس از این نوع انتقام از تمامی زن ها متنفر شد.

سلطنت هورن هب و تبعید سینوهه

تصویر برگرفته شده از سکانسی از فیلم کتاب سینوهه

پس از برکناری آمی، هورم هب به سلطنت رسید و اسامی تمامی فرعون های قدیم را از بین برده و نام اجداد خود را نوشت.

سینوهه زمانی که پیر شد با پی بردن به حقیقت به مردم گفت که باید برای عدالت زندگی کنند. از آنجایی که آخناتون ملعون معرفی شده بود مردم سینوهه را طرفدار آخناتون می دانستند و از او می گریختند.

هورم هب هم وقتی دید سینوهه در مقابل او قرار گرفته است و حقیقت را بیان می کند، مردم را با این حیله که صاحب فرزندان زیادی نشوند تا بتوانند به آنها رسیدگی کنند و فرزندان آنها حمال و سرباز نشوند از آوردن فرزندان بازداشت.

زیرا که می دانست سینوهه به سرباز نیاز دارد و سینوهه را به محلی دور و خالی از سکنه تبعید کرد و همه امکانات و چند سرباز را در اختیارش قرار داد که به آنجا برنگردد و مردم را بر علیه او نشوراند.

بعدها خدمتکار او که زنی پیر بود نیز به جزیره رفت تا از سینوهه مراقبت کند. سینوهه در آن زمان سه کتاب هم درباره طب نوشت.

جملاتی زیبا و آموزنده در کتاب سینوهه

  • هیچ چیزی در این دنیا کامل نیست. کرم هر میوه ای در درون خود اوست. به همین دلیل عدالت کاملی در این دنیا نیست. حتی کارهای خوب می تواند پیامد های ناگوار داشته باشد.
  • قلب انسان احمق و همیشه به آینده امیدوار است. از اشتباهات گذشته خود درس نمی گیرد و با تصور اینکه فردا بهتر از امروز است زندگی را می گذراند.
  • هر کس برداشتی از معنای آزادی دارد. اما تا زمانی که آزادی به دست نیاید هیچ کدام از آنها اهمیت ندارد.
  • من در زندگی همه چیز داشتم و می خواستم چیزی به دست بیاورم که لازمه آن از دست دادن تمام چیزهایی بود که به دست آورده بودم.
  • فهمیدم که حماقت بشر هیچ وقت از بین نمی رود و همواره در هر دوره ای می توان از نادانی و خرافه پرستی انسان استفاده کرد. کاهنان مصری هزاران سال به استناد نوشته های کتاب های گذشتگانشان مردم را برده خود کردند و برای اینکه مردم آگاه نشوند و اینها بتوانند از حماقت شان استفاده کنند گفتند: کلمات این کتاب ها در آسمان نوشته شده و محفوظ است و هرگز از ببن نخواهد رفت.
  • زبان، لباس، آداب، رسم و رسوم و اعتقادات مردم ممکن است در طول زمان تغییر کند اما حماقت آنها تغییر نخواهد کرد.
  • انسان تا زمانی که به علم جدیدی دست پیدا نکرده است خود را کامل می داند. زمانی که بفهمد علوم دیگری هم در جهان وجود دارد به حقارت و نقص خود پی می برد. به همین دلیل افرادی که کمتر می دانند مغرور می شوند زیرا فکر می کنند که بهتر از آنها وجود ندارد. بنابریان وقتی فردی را می ببینیم که با غرور و به دیده تحقیر به ما می نگرد میفهمیم که او احمق و نادان است.

سخن آخر در اتباط با خلاصه کتاب سینوهه

اگر مشتاق داستانهای تاریخی و مصر باستان در قرن ۱۴ هستید کتاب سینوهه را از دست ندهید.

این کتاب آنقدر جذاب است که کاملا در داستان غرق می شوید. خصوصا پیوندی که بین سینوهه و غلام او ایجاد میشود بسیار خواندنی است.

بعضی قسمتهای داستان ممکن است طولانی و ناامید کننده باشد ولی چندین شخصیت قوی در کل داستان وجود دارد.

سینوهه کتابی است مربوط به زمان آخناتون که سعی داشت یکتاپرستی را در مصر باستان برقرار کند.

کتاب سینوهه با اینکه در قرن ۱۴ میلادی در مصر اتفاق افتاده ولی داستان انسان را با حماقت هایش روایت میکند.

این کتاب واقعیت بی رحمانه بشر را که در آن فقرا و ضعفا همیشه در رنجند را به تصویر می کشد.

در این کتاب آخناتون به عنوان رویاپرداز آرمان شهر به تصویر کشیده شده که شاید کاملا منطبق با واقعیت نباشد، شخصیت خود سینوهه هم کاملا خوب نیست و فردی ترسو و مغرور می باشد و فردی است که به هر قیمتی حاضر است کار درست را انجام دهد. خواندن این کتاب جذاب، خالی از لطف نیست.

دیدگاه‌ها

6 پاسخ به “معرفی و خلاصه کتاب سینوهه اثر میکا تویمی والتاری”

  1. شهین سلیمی گفت:

    توصیه میکنم اگر کتاب خوان باشید حتما بخوانید.

  2. شهین سلیمی گفت:

    عالی بود هنوز به انتهای کتاب نرسیدم ولی واقعا عالی هست این کتاب بر اساس تاریخ و واقعیت نوشته شده و با اینکه سالیان سال از نوشتن کتاب و وقایع میگذره انگار برخی اتفاقات هنوز در این دنیا و در این زمان در حال به وقوع پیوستنه
    توصیه میکنم اگر کتاب خوان باشید حتما بخوانید.

  3. سیفعلی گفت:

    من کتاب سینوهه را در پنجاه سالکی خواندم واقعا ضمیر ناخودآگاهم بیدار شده و متحول شدم بهترین کتاب است که تابحال خوانده ام

  4. سمیه گفت:

    خوندن این کتاب که البته اولین نسخه اون بود در سن ۱۵ سالگی جرقه هایی رو در ناخودآگاهم زد به طوری که روح پرسشگر من رو بیدار کرد و در سن بیست سالگی آزاد اندیش تر و همچنان در تلاش برای آگاهی بودم.
    حالا که چهل و اندی سال دارم از اینکه در عنفوان جوانی پول هفتگی رو بابت کرایه کتاب های اورجینال میدادم حس افتخار دارم.

  5. داود امینی گفت:

    منم در بیست سالگی خونده بودم
    ولی در چهل سالگی عمیقتر از قبل برام مفهوم داشت

  6. کاربر 25777 گفت:

    یادمه دوره دبیرستان این کتاب رو خوندم و چون مترجمش آقای منصوری گفته بود این کتاب رو در شست سالگی هم دوباره بخونید ترغیب شدم کتاب رو بخرم خیلی کتاب تاثیر گذاری بود و هست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2015 © تمامی حقوق این سایت متعلق به جادوی باور است.
Whatsapp
phone