معرفی و خلاصه کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری

تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۴۰۱

رمان جادویی و شگفت انگیز شازده کوچولو یکی از مسحور کننده ترین رمان های فرانسوی است که به شهرت جهانی رسیده و طرفداران زیادی در سراسر دنیا دارد. شما کافیست یک بار کتاب شازده کوچولو را بخوانید تا دیدگاهتان نسبت به دنیا، زندگی، دوست داشتن، عشق و وفاداری به زیباترین شکل ممکن تغییر کند.

این کتاب جذاب و دوست داشتنی به ما دنیایی متفاوت از عشق را نشان می دهد. دنیایی که در آن رفتارهای مادی گرایانه آدم بزرگ ها سرزنش شده و رفتارهای ساده و محبت های واقعی ملاک قرار می گیرند.

کتاب شازده کوچولو شما را به یک رویای دوردست کودکانه می برد. دنیایی که در آن جایی برای آدم بزرگ های حریص و غرق شده در دنیای مادی نیست. چه بسا که این آدم بزرگ ها و دغدغه های مسخره شان به باد تمسخر گرفته می شود و شما قاه قاه به آنها می خندید.

شازده کوچولو یاد آور معصومیت و پاکی دوران کودکی ما است. دورانی که قلبی بزرگ و رویاهای ساده ای داشتیم. زمانی که دنیا را زیبا می دیدیم و تصوری از زشتی نداشتیم.

دورانی که هنوز قلبمان را آغشته به دغدغه های آدم بزرگ ها نکرده بودیم و در رویاهای کودکانه خود به یک گل یا یک عروسک ساده عشق می ورزیدیم.

با خواندن این کتاب، خنده و گریه را در یک لحظه تجربه خواهید کرد. به رویاهای دور دست کودکی خود چنگ خواهید زد و دوباره معصومیت و عشق دوران کودکی را لمس خواهید کرد. کافیست صفحه اول آن را بخوانید، به شما قول می دهم که اصلا متوجه گذر زمان نخواهید شد.

در این بخش از معرفی کتاب قصد داریم به معرفی کتاب شازده کوچولو و بررسی آن بپردازیم. اگر شما هم این کتاب جادویی را دوست دارید، حتما با ما در سایت جادوی باور تا پایان این مقاله جذاب همراه باشید.

درباره نویسنده کتاب شازده کوچولو – آنتوان دو سنت اگزوپری

کتاب شازده کوچولو (Le Petit Prince) اثر خارق العاده نویسنده فرانسوی، آنتوان دو سنت اگزوپری (Antoine de Saint-Exupéry) بوده است. این کتاب در ۶ آوریل ۱۹۴۳ میلادی (۱۶ فرودین ۱۳۲۲ شمسی) منتشر شد و خیلی زود به یکی از پرفروش ترین کتاب های فرانسوی زبان در دنیا تبدیل گردید که به بسیاری از زبان های زنده دنیا ترجمه شده است.

این کتاب به عنوان بهترین کتاب قرن بیستم فرانسه معرفی شده و بدون شک یکی از آثار ادبی مسحور کننده در تاریخ ادبیات جهان به شمار می رود.

از جمله مشهورترین نویسندگان ایرانی که این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده اند می توان به احمد شاملو، محمد قاضی و ابوالحسن نجفی اشاره کرد.

این کتاب که به گفته نویسنده برگرفته از تجربه شخصی خود اوست، تفکرات متفاوتی از عشق و زندگی را بیان کرده و دریچه ای جدید از عشق و معنای واقعی هستی را به رویمان می گشاید.

اگر شما هم جزو آن دسته افرادی هستید که به دنبال معنای فرا زمینی عشق می گردید، پیشنهاد می کنم این کتاب جادویی را از دست ندهید.

قهرمان کتاب شازده کوچولو کیست؟

شخصیت اصلی یا قهرمان کتاب شازده کوچولو یک خلبان است که برایمان از کودکی خود روایت می کند. او می گوید که در کودکی نمی توانسته دنیای آدم بزرگ ها را درک کند و بر این باور بوده که بزرگترها فقط زبان اعداد و ارقام را می فهمند. به همین دلیل نمی توانند زبان کودکان را درک کنند.

خلبان در ابتدای کتاب شازده کوچولو، داستان خود را با نقاشی ای که در شش سالگی کشیده بوده آغاز می کند. او می گوید که در شش سالگی نقاشی یک مار بوآ را کشیده بود که یک فیل را بلعیده است، اما زمانی که این نقاشی را به آدم بزرگ ها نشان داده، آنها در کمال ناباوری گفتند که این فقط یک کلاه است!

آدم بزرگ ها به او توصیه می کردند که نقاشی کشیدن و صحبت کردن درباره رویاهایش و ستارگان را کنار بگذارد و به جای آن به دروسی مثل ریاضی و جغرافیا بپردازد یا اینکه درباره موضوعات معقول مثل گلف و سیاست صحبت کند.

به همین دلیل خلبان داستان ما، دست از صحبت درباره نقاشی مار بوآ و ستارگان برداشت و درباره گلف و سیاست صحبت کرد تا بزرگترها دوست داشته باشند.

در ادامه داستان، خلبان برایمان تعریف می کند که یک روز در صحرای آفریقا، هواپیمای او سقوط کرد.

او به سرعت باید هواپیمایش را تعمیر می کرد وگرنه پس از ۸ روز به دلیل نداشتن آب و غذا، حتما در آن صحرای خشک و سوزان تلف می شد.

در همین لحظه صدایی شنید؛ صدایی که با لحن کودکانه و معصوم خود به خلبان می گفت “برایم یک گوسفند بکش” و او کسی نبود جز شازده کوچولو که از این نقطه وارد داستان می شود.

شازده کوچولو کیست؟

شازده کوچولو، همان دوست کوچک و بامزه خلبان، از سیارک B-612 آمده است.

در سیارک شازده کوچولو سه آتشفشان وجود دارد که دو تا از آنها روشن و سومی خاموش می باشد.

در سیارک شازده کوچولو یک سری علف های هرز به نام بائوباب رشد کرده و شازده کوچولو از خلبان می خواهد یک گوسفند برای او نقاشی کند تا آن علف ها را بخورد و از بین ببرد.

شازده کوچولو عاشق تماشا کردن غروب آفتاب است و در سیارک خود می تواند تنها با جابه جا کردن صندلی اش، غروب زیبای آفتاب را تماشا کند.

شازده کوچولو در بخشی از حرف هایش به خلبان می گوید که در سیارک خود یک گل منحصربه فرد و خاص دارد که عاشق آن است و هر روز از او مراقبت می کند.

او دلتنگ گل سرخ خود است ولی تصمیم گرفته که به سیارک های مختلف سفر کند، به دلیل این دوری، از گل سرخ خود عذرخواهی کرده است.

در ادامه داستان شازده کوچولو درباره سفر خود به سیارک های مختلف و ماجراجویی هایش برای خلبان تعریف می کند.

شازده کوچولو از زمانی که سفر خود را آغاز کرده تا زمانی که به زمین برسد، از ۷ سیارک ملاقات می کند که در ادامه یکی یکی به آنها خواهیم پرداخت.

ماجراجویی های شازده کوچولو در ۷ سیاره

شازده کوچولو از اولین سفر تا آخرین سفر خود را که زمین بوده برای خلبان تعریف می کند، هر کدام از این سیارک ها و ماجراها یک نماد هستند تا یک نکته مهم و یک درس زندگی را به ما گوشزد کنند.

سیارک اول

شازده کوچولو در سیارک اول با یک پادشاه برخورد می کند که به محض دیدن شازده کوچولو از او می خواهد که در برابرش تعظیم کرده و از او فرمان برداری کند.

پادشاه به شازده کوچولو می گوید که آنجا بماند و وزیر او شود ولی شازده کوچولو قبول نکرده و آن سیارک و پادشاه تنها را ترک می کند.

این سیارک و پادشاه آن نماد سیاستمداران و افراد صاحب قدرت است که می خواهند به همه فرمان دهند، زور بگویند و همه زیر سلطه آنها باشند.

سیارک دوم

در سیارک دوم شازده کوچولو به مرد مغروری برمی خورد که از او می خواهد تا به او احترام بگذارد و او را ستایش کند.

شازده کوچولو که از این رفتار خسته شده، آن مرد مغرور و سیارک او را ترک می کند.

این سیارک نماد انسان های خود پسند است که دوست دارند همه دنیا در برابر آنها تعظیم کرده و آنها را ستایش کنند.

سیارک سوم

در سیارک سوم، شازده کوچولو با یک مردم خوش گذران و شراب خوار آشنا می شود.

این مرد مدام شراب می نوشد تا فراموش کند که شراب می نوشد!

شازده کوچولو پس از مدت کوتاهی سیارک این مرد شرابخوار را هم ترک می کند.

این سیارک نماد انسان های بی هدف و بی انگیزه است که به خوش گذرانی های لحظه ای دل خوش کرده اند.

سیارک چهارم

شازده کوچولو در سیارک چهارم با یک مرد تاجر آشنا می شود که مدام در حال حساب و کتاب کردن برای فروش ستاره هاست. اصلا وقت و حوصله ای برای صحبت با شازده کوچولو ندارد.

به همین دلیل شازده کوچولوی ما این سیارک را هم ترک می کند.

این سیارک و مرد حساب گر نماد انسان های پول پرست و مادی گراست که به جز پول و منافع خود چیز دیگری برایشان اهمیت ندارد؛ انگار که به جز پول چیزی را نمی شناسند.

سیارک پنجم

در سیارک پنجم؛ شازده کوچولو با یک مرد فانوس بان آشنا می شود.

این مرد وظیفه شناس وظیفه داشت که در هنگام غروب آفتاب فانوس را روشن کرده و در هنگام طلوع، دوباره آن را خاموش کند.

از آن جایی که خورشید در سیارک او در هر روز هزار و چهارصد و چهل بار غروب می کرد، فانوس بان مجبور بود که این کار را هر یک دقیقه یک بار انجام دهد.

علی رغم اینکه شازده کوچولو مرد فانوس بان را دوست داشت، مجبور شد سیارک او را ترک کند چون جایی برای او نبود.

این سیارک و مرد فانوس بان نماد انسان های فداکاریست که زندگی خود را وقف دیگران می کنند.

سیارک ششم

شازده کوچولو در ششمین سیارک به جغرافی دانی برخورد که اطلاعات زیادی از کاوشگران به ثبت رسانده بود ولی درباره سیارک خودش چیزی نمی دانست.

این جغرافی دان سیارک شازده کوچولو را هم به ثبت رساند اما معتقد بود که گل سرخ شازده کوچولو به دلیل ناپایداری، ارزش به ثبت رساندن را ندارد.

این جغرافی دان در نهایت به شازده کوچولو پیشنهاد داد که از زمین دیدن کند.

این سیارک و مرد جغرافی دان نماد انسان هایی هستند که تنها به چیزهای ثابت اعتقاد دارند و چیزهای فانی یا احساسات برایشان چندان اهمیتی ندارد.

سیارک هفتم یا همان زمین

شازده کوچولو در سیارک هفتم به زمین می رسد، او در زمین با یک مار مواجه می شود و پس از آن با یک روباه دوست می شود.

پیشنهاد می کنم بخش های مربوط به سیاره زمین را با حوصله و عشق مطالعه کنید تا از آن لذت ببرید.