تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۱
بابک بختیاری یکی از بهترین کارآفرین ایرانی است که شرکت بستنی زنجیره ای آیس پک را تاسیس کرد.
آیس پک به عنوان یکی از ۱۰۰ برند برتر ایران شناخته می شود. بابک بختیاری گرچه دوران سختی در زندگی داشته است، اما او مثالی برای سخت کوشی و جا نزدن است. یکی از افتخارات او، کسب عنوان کارآفرین نمونه در سال ۱۳۸۷ شمسی است.
بابک بختیاری زمانی که حتی سی ساله نشده بود، بزرگترین فروشاه زنجیره ای ایران را تاسیس کرد.
در این بخش از زندگینامه افراد موفق قصد داریم بیوگرافی بابک بختیاری را مورد بررسی قرار دهیم پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.
محتویات
بابک بختیاری در سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۸ میلادی) در تهران به دنیا آمد. زمانی که هنوز بابک به مدرسه نبود، دوست داشت تا پول دربیاورد. او با خرید اجناسی چون آدامس و شکلات به جلوی استخر نزدیک خانه شان می رفت و اجناس خود را به فروش می رساند. او از کارش اذت می برد و برخلاف تفکر عده ای از مردم، احساس شرمساری نمی کرد.
در دوران راهنمایی بابک، پدرش ورشکست می شود و به دلیل بدهی مالی، پدرش خانه شان را برای پول طلبکاران به فروش می گذارد و بابک و پدر خانواده اش به اجبار در منزل مادربزرگ بابک ساکن می شوند. شرایط موجود باعث شده بود تا بابک نیز برای تامین مخارج، به کار خود ادامه دهد و در این مدت ساندویچ جایگزین آدامس و شکلات شده بود.
او بدون اطلاع پدر و مادرش برای خودش پول در می آورد زیرا که به دلیل شرایط موجود امکان دریافت پول تو جیبی از پدرش را میسر نمی دانست. او صبح ها ساندویچ های سرد می خرید و برای فروش آنان در میان هم مدرسه ای هایش رو می انداخت. بابک بختیاری در دبیرستان موسی بن جعفر (ع) دوران مدرسه خود را پشت سر گذراند.
بابک بختیاری اولین فعالیت خود را این گونه در میان گذاشته است:« من با سه مدرسه برای اجاره بوفه صحبت کردم که در نهایت موفق شدم بوفه ای را پس از صحبت با مدیران مدرسه اجاره کنم. ابتدا با توجه به سرمایه ۱۵۰ هزارتومانی ام، یخچال های کهنه ای را تهیه کردم. در این مدت هنوز ساندویچ های سرد را می فروختم چون هنوز توان مالی برای خرید فر و گاز را نداشتم.»
بابک بختیاری با فروش ساندویچ های سرد پول خوبی کسب کرد و حس کرد که این کار نتیجه می دهد پس به فکر گسترش آن در محصولات افتاد. اما زمانی که تابستان فرا رسید، نباید منتظر می ماند که با شروع فصل جدید تحصیلی کار خود را شروع کند.
بنابراین با مشورت پدرش لوازم خانگی دست دوم را خرید و فروش می کرد. این کار نیز برایش پول خوبی را به ثمر رساند پس این کار را ادامه داد و یک روز در آگهی روزنامه، آگهی خرید لوازم اداری را دید و به این فکر افتاد که به جای خرید و فروش لوازم اداری، خود یک تولیدی به همراه پدرش راه بیاندازد.
این ایده باعث شد تا به کمک شریکی یک مرکز تولید میز های کامپیوتر واقع در خیابان ولیعصر تهران را در سال ۱۳۷۶ شمسی تاسیس کند. او که سابقه خرید و فروش میز های تحریر و کامپیوتر را داشت، توانست رونق خوبی به فروش محصولات خود دهد تا در عرض مدت کوتاهی، ۲ شعبه از مرکز تولیدی خود را تاسیس کند.
بابک با پولش یک پیکان به ارزش بیست میلیون ریال را خریداری می کند. او با رونق اقتصادی که برای خود فراهم کرده بود نیز در اواسط فعالیت های خود در مرکز تولیدی، در دانشگاه آزاد، رشته مهندسی عمران را برای تحصیل انتخاب کرد.
درآمد زایی بابک بختیاری باعث شد تا برای رسیدن به پول بیشتر خطاهایی داشته باشد. عدم تجربه در روابط اجتماعی باعث شد تا با شریک خود به مشکل بخورد. او که در تجارت خود شکست خورده بود، به شریک خود بدهکار شده بود و باید برای پرداخت دینش، کار و کاسبی جدیدی تدبیر می کرد.
بابک بختیاری که فرصت کمی برای پرداخت بدهی های خود داشت، با پیکانش مسافرکشی می کرد تا شاید با این پول بتواند کم کم بدهی های خود را تسویه کند. اما پول مسافر کشی با روزی ۱۰ هزار تومان آنقدری نبود تا بدهی هایش صاف شود.
بابک بختیاری با فروش پیکان خود بدهی خود را تسویه کرد و با باقی مانده پولش و کمک های مالی شوهر خاله اش، یک رستوران با نام کنج برگر را در پاساژ گلستان تهران دایر کرد.
هزینه بالای اجاره، عدم استقبال مردم و عجول بودن در اخذ نتیجه باعث شد تا این کار یک سال دوام داشته باشد و در عین حال ۲ میلیون تومان بدهی عاید بابک بختیاری شود. اما او باز دست از تلاش نکشید و ایده های زیادی به ذهن او خطور می کرد که به دلایل شرایط حاکم بر زندگی اش، یکی پس از دیگری رد می شد.
بدهی و شرایط بد اقتصادی بابک بختیاری باعث نشد تا او پول نزول را به زندگی اش وارد کند و یا قرض های سنگینی از نزدیکان و آشنایان بگیرد.
او کار کردن را بر خلاف تفکر عده ای از مردم عار نمی دانست و برای هرکاری که باعث می شد تا بع او پول برساند، اقدام می کرد.
در سال ۱۳۸۳ شمسی که دوران رکود بابک بختیاری بود، او شکست را در زندگی اش پذیرفته بود ولی قبول شکست برای طلبکارانی که دنبال پولشان بودند، نون و آب نشد تا این که با تنظیم شکایت نامه ای، حکم جلب بابک بختیاری صادر شد. پس از مدتی که
بابک بختیاری در زندان به سر برد و طلبکاران به موضوع بی پولی او پی بردند، تصمیم گرفتند تا بابک بختیاری را برای مدتی آزاد کنند تا کار کند و به مرور زمان پول طلبکاران را پس دهد.
بابک بختیاری در چند ماهی که در زندان بود به این فکر افتاد که سبکی نوین را در ساخت بستنی ابدع کند. او که آرزوهایی برای این ایده داشت، به واسطه بی پولی برای ثبت با تاخیر مواجه شد. ابتدا باید اسمی را انتخاب می کرد که به بستنی میخورد و به نوعی جلب توجه می کرد.
بابک بختیاری نام ایده اش را آیس پک گذاشت با معنی بسته بندی بستنی و ایده نام گذاری این محصول نیز کار او می باشد. پس از آزادی از زندان، او به همراه یکی از دوستانش برای وارد کردن برخی از اجناس چینی به چین سفر کرد.
وی در یکی از آبمیوه فروشی های چین، ظرف آبمیوه در داری را دید که نی از میان آن گذشته بود. این بسته بندی به نظر بابک بختیاری جالب آمد و ایده ساخت آیس پک را با دوستش در میان گذاشت. پیشنهاد بختیاری برای دوستش جالب و به حمایت از بختیاری، دستگاه ساخت بسته های ظرف را از چین خریداری کرد.
این دو دوست با خود این دستگاه را به ایران آوردند. یکی از سوالات ایجاد شده برای بابک بختیاری این بود که بسته بندی بستنی اش حاوی چه چیزی باشد.
او به خاطر می آورد که در کودکی مادرش بستنی را درون کاسه ای میریخت و تحویل او می داد. بابک بختیاری صبر می کرد تا کمی از بستنی آب شود و با اسمارتیز تزئین می کرد.
او با وام و قرض ایده خود را عملی کرد. بابک بختیاری با پولی که بدست آورد، در خیابان نیاوران بین دو بستنی فروشی، بستنی فروشی با نام شعبه مرکزی آیس پک را تاسیس کرد.
یکی از دلایل رونق گرفتن این مغازه، بسته بندی متفاوت و اسم خاصی بود که این مغازه داشت. شعبه های آیس پک در سراسر تهران در عرض ۶ ماه به
برای ثبت برند آیس پک در ایران، بابک بختیاری اسمی به نام قورباغه مایوس را به عنوان معنی آیس پک انتخاب کرد. او این گونه برند خود را تعریف کرد: آیس به معنای ناامیدی و یاس، قورباغه به معنای پک. این گونه بود که جواز آیس پک توسط وزارت ارشاد برای زدن تابلو کسب شد.
تا چین رفت پس کسی یا پولی داشت از صفر نبوده. از صفر ما هستیم که کسی رو نداریم…
حنیفحنیفاحسنت👏👏
ZZدرود بر شما.. یه خدا قوت مشتی میگم به شما و بابک عزیز. امیدوارم تمام عزیزانی که هدف و رویا دارند بهش برسند.
محتوا که حرف نداشت اما یه ایراد خیلی کوچولو داشت که جسارتا عرض می کنم. متن از نظر ادبی کشش لازمه رو نداشت و از نظر تایپی هم مشکل داشت. ولی در کل، پرچمتون بالاست. امیدوارم همیشه بالا بمونه. قربونتون..