تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۴۰۱
کتاب ملت عشق یکی از پرفروش ترین کتاب های تاریخ ترکیه می باشد. که طبق آمار بیشتر از ۵۰۰ بار چاپ گردیده است. البته این کتاب به علت مفهوم و محوریتش در ایران هم با استقبال خوبی مواجه شده است و به چاپ ۵۰ ام رسیده است.
در این بخش از معرفی کتاب قصد داریم کتاب ملت عشق را به طور کامل به شما معرفی کنیم پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.
محتویات
کتاب ملت عشق را باید جزو دسته رمان ها دانست. رمان عاشقانه! موضوع و محور این رمان رابطه میان شمس و مولاناست. که الیف شاکاف آن را در قالب یک داستان جذاب امروزی و از زبان یک راوی (زن آمریکایی) نگاشته است.
باید توجه داشت که این کتاب یک رمان تاریخی است. کتاب ملت عشق به گمان برخی منتقدان پیش از آنکه یک رمان باشد، یک کتاب مثبت اندیشی است. که سرشار از لطافت و اندیشه های زیباست. این کتاب در سال ۲۰۰۹ میلادی (۱۳۸۸ شمسی) در ترکیه منتشر شده است.
کتاب ملت عشق برای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان می باشد. این کتاب تا کنون در ایران توسط مترجمان و ناشران بسیاری ترجمه شده است.
از افتخارات کتاب ملت عشق میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الیف شافاک (Elif Shafak) متولد ۱۹۷۱ میلادی می باشد. که اصالت ترک دارد اما در فرانسه متولد شده است.
شاکاف علاوه بر ملت عشق ۱۶ اثر معروف دیگر نیز دارد. وی اولین نوشته خود را در سال ۱۹۹۴ به چاپ رسانیده است.
الیف شافاک در رشته های روابط بین الملل، مطالعات زنان و علوم سیاسی تحصیل کرده است. او همچنین به مدت چند سال به عنوان استادیار دانشگاهی در آمریکا مشغول بوده است.
شاکاف رمان نویس است و بیش از ۱۰ اثر رمانی دارد. البته فقط تعدادی از اثرات او به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده است.
رمان های شاکاف در سراسر جهان به چاپ رسیده است و به زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی و ۴۹ زبان زنده دنیا نیز ترجمه شده است. از کتاب های این نویسنده که به زبان فارسی ترجمه است می توان به آینه‌های شهر، و شپش پالاس ، سه دختر حوا، ملت عشق ،شرف ،من و استادم، مَحرم، اسکندر،و کتاب شمسپاره اشاره کرد.
در میان آثار نام برده از الیف شاکاف ملت عشق معروف ترین و محبوب ترین آن هاست. که دو سال در لیست پرفروش ترین کتاب های خارجی در ایران قرار گرفته است. انتشارات مختلف و مترجمین متفاوت روی این اثر کار کرده اند. که در مجموع در ایران ۵۰بار به چاپ رسیده است. رمز موقیت او در نگارش این کتاب ادبیات روان و عامه پسند اوست. شاکاف آثارش را جوری می نویسد که همه اقشار جامعه حتی آنانی که توانایی درک ادبیات سنگین را ندارند و علاقه مند به کتاب نیستند نیز جذب آن شوند. البته دلیل پر طرفدار بودن این کتاب در ایران موضوع و محتوای آن، شمس و مولانا ، بوده است.
در این رمان (ملت عشق یا چهل قاعده عشق یا چهل قانون عشق) دو داستان در طول هم روایت شده است. یکی داستان عاشقی شمس و مولانا و دیگری داستان زنی بنام الا روبینشتاین است. که در زندگی خود شور و اشتیاقی را نمی بیند. و پس از ۲۰ سال زندگی مشترک در زندگی روزمره اش غرق شده است. و همسرش نیز به اون خیانت کرده است اما الا پس از فهمیدن خیانت همسرش به او چیزی نمی گوید.
او در آستانه‌ی چهل سالگی است. و در یک انتشارات مشغول به کار است. و وظیفه‌اش در انتشارات نوشتن گزارشی برای رمان «کفر شیرین» اثر «عزیز زاهارا» است. همین اتفاق، در زندگی الا موجب تحول در او می شود.
از این قسمت کتاب داستان اول به داستان دوم نزدیک می‌شود.الا هرگز عاشق نشده است. پس وقتی دخترش خبر ازدواجش با نامزدش را می دهد با او مخالفت می کند. اما پس از خواندن کتاب کفر شیرین متوجه می شود که عشق حقیقی وجود دارد.
داستان کتاب «کفر شیرین» اثر عزیز زاهارا درباره ی جستجوی شمس، به دنبال یافتن یک شاگرد شایسته که همان مولانا است، می باشد.
ماجرای یافتن مولانا از جایی آغاز می شود که شمس تصویری از مرگش را ،در خواب می بیند.
به این فکر می افتد که به دنبال یافتن کسی باشد، که بتواند دانسته هایش را به او منتقل کند. بنابراین برای یافتن مرید از سمرقند عازم بغداد می شود. در بغداد از طریق یک صوفی، با مولانا آشنا می شود. مولانا در آن زمان محقق و عارف دوران بود.
شمس برای دیدار با مولانا به قونیه سفر می کند. و نتیجه ی این دیدار، دوستی قوی بین او و مولانا است. و موجب می شود خانواده‌ی مولانا از شمس متنفر شوند.
الا با خواندن این داستان کم کم به عزیز زاهارا علاقه مند می شود.
تصمیم می گیرد با او ملاقات کند. پس از طریق ایمیل با او به مکاتبه می پردازد. و با او قرار ملاقات می گذارد. پس فرزند و همسرش را رها می کند و به ترکیه سفر می کند. با هرچه خواندن و پیشروی کتاب «کفر شیرین» ، الا بیشتر مطمئن می شود که زاهارا شمس زندگی‌اش است!
الا پس از خواندن ۴۰ قانون عشق متوجه می شود که می تواند با نویسنده کتابی که مشغول به خواندنش است رابطه عاشقانه برقرار کند. و رابطه ای مانند شمس و مولانا بر قرار کند.
از نظر مولانا بایدقوانین عشق را یاد گرفت. و عشق حقیقی را تجربه کرد تا به عشق الهی رسید. پس عاشق شوید و به وجود خود و جهان عشق بورزید. در این صورت شور و شعف به زندگیتان سرازیر می شود.
قانون اول: هر یک از ما آینه پروردگارمان هستیم.
قانون دوم: عشق را در درون خود جستجو کنید.
قانون سوم؛ قران را می توان در چهار سطح آموخت:
قانون چهارم: می توانیم صفات خداوند را در هر ذره ی کائنات ببینیم.
قانون پنجم: کیمیای عقل با کیمیای عشق تفاوت دارد.
قانون ششم: زبان منشاء پیش داوری ها و قضاوت های نا به جا است. زبان خود را نگه دارید.
قانون هفتم:خود را در آینه دیگران پیدا کن. خود کامل را فقط می توان در آینه فردی دیگر دید..
قانون هشتم: هیچ گاه نا امید نشوید.
قانون نهم: صبور و آینده نگر باشید.
قانون دهم: هر سفر را سیاحتی در درونت بدان.
قاعده یازده: هر زایمان و تولد با تحمل رنج اتفاق می افتد. پس برای تولد فرد جدید درون خودت رنج را تحمل کن.
قاعده دوازدهم: هرکس وارد مسیر و راه عشق شود. چه بخواهد چه نخواهد تغییر می کند.
قاعده سیزدهم: مرشد و صوفی واقعی کسانی هستند که درون خودشان سفر کنند و به دنبال پیدا کردن مرید و طرفدار نباشد.
قاعده چهاردهم: تسلیم تغییرات و مشکلات و حوادث شوید. شاید با تغییر و آغاز زندگی جدید چیز های بهتری را تجربه کنیم.
قاعده پانزدهم: انسان ها یک اثر هنری از پروردگار هستند. و هدف خلقت روز به روز کامل شدن ما است. پس هر مشکل و تغییر ما را به سمت کامل تر شدن هدایت می کند.
قاعده‌ی شانزدهم: دوست داشتن یک قدرت مطلق بدون عیب، مانند خدا آسان است. پس حقیقتا آفریده ها را به خاطر آفریدگار دوست داشته باش، زیرا در غیر این صورت، نه به اندازه کافی ممکن است آگاه شوی، نه به اندازه کافی ممکن است دوست داشته باشی.
قاعده‌ی هفدهم: آلودگی اصلی انسان ها خصلت هایی مانند حسد و خباثت باطنی است که با شستن پاک نمی شوند.
قاعده‌ی هجدهم: شیطان مخلوقی بیرون و ترسناک نیست که در پی فریب دادن ما باشد. بلکه ندایی است از درونِ خودمان. نفس و درونت را بشناس که هرکس نفس اش را بشناسد، پروردگارش را نیز شناخته است.
قاعده‌ی نوزدهم: احترام و توجه و محبت دیگران، به دنبال دوست داشتن خود و احترام به خویشتن است.
قاعده‌ی بیستم: هنگام شروع کار به پایانِ راه، فکر نکن. وظیفه‌ی تو فقط فکر کردن به اولین قدمی است که در راه می گذاری.
قاعده‌ی بیست و یکم: خالق ما پروردگار به هر کدام از ما، صفاتی متفاوت اعطا کرده است. پس قبول نکردن اختلافات و محترم نشمردن این تضادها و تحمیل عقاید فردی به دیگران بی‌احترامی به پروردگار است.
قاعده‌ی بیست و دوم: نیت ما بسیار مهم تر از صورت و ظاهر عمل هاست. عاشق حقیقی خدا وارد میخانه هم که بشود، می خانه برایش نمازخانه است.
قاعده‌ی بیست و سوم: زندگی چیزی جز اسباب‌بازی پر زرق و برق نیست. خدا این اسباب بازی را به ما امانت سپرده است. این اسباب بازی را نه آن قدر جدی بگیرید که به خاطرش گریه کنید و پریشان شوید. البته این اسباب بازی را نیز نباید دست کم بگیرید و بهای آن را ندانید.، صوفی نه افراط می کند نه تفریط. بلکه میانه رو است.
قاعده‌ی بیست و چهارم: انسان باید، توجه کند که اشرف مخلوقات است، و در زمین طوری رفتار کند که مستحق این مقام باشد.
قاعده بیست و پنجم: منتظر بهشت و جهنم در آخرت نگرد. بهشت و جهنم در نحوه زندگی و احساس ما از اعمال خویشتن است.
قاعده‌ی بیست و ششم: همه کائنات و مخلوقات، وجودی واحد دارند. همه چیز و همه کس به هم مرتبط اند. پس آزردن یک فرد به علت ضعیف تر بودن ممکن است موجب آزردن کل دنیا شود. و شادمانی در یک نفر می تواند منجر به شادمانی کل جهان شود.
قاعده‌ی بیست و هفتم: این جهان کوه است و فعل ما ندا.
قاعده‌ی بیست و هشتم: گذشته دیگر تمام شده و آینده هم هنوز نیامده در لحظه زندگی کن.
قاعده‌ی بیست و نهم: همه مشکلات و کاهلی خود را گردن تقدیر نینداز. برای خواسته هایت تلاش کن. در مقابل مشکلات صبر کن و بجنگ.
قاعده‌ی سی ام: دیگران سرزنش نکن و به دنبال عیب جویی از دیگران نباش. به جای عیب های دیگران را دیدن عیب ها را بپوشان.
قاعده‌ی سی و یکم: برای یافتن حق، باید قلبی پاک و نرم مثل مخمل داشت. مشکلات و اتفاقات ناگهانی و مرض ها وبالایا موجب نرمی قلب می شوند. پس قدر مشکلات را بدان و با آن با قدرت روبه رو شو.
قاعده‌ی سی و دوم: یکی یکی همه ی پرده های میان خود و خالقتان را بردارید
قاعده‌ی سی و سوم: در این دنیا که همه در تلاشند چیزی شوند، تو «هیچ» بشو!. انسان باید مانند گلدان باشد. همان طور که در گلدان شکل ظاهر مهم نیست، و فقط خلأ درونش مهم است، در انسان نیز نه ظنِ منیّت، بلکه باید معرفت هیچ بودن مهم باشد.
قاعده‌ی سی و چهارم: در برابر حق تسلیم شو! تسلیم شدن در برابر خالق، نشانه ضعف و انفعال نیست. بلکه برعکس، تسلیم شدن در برابر الله قوی شدن است به بالا ترین حد است.
قاعده‌ی سی و پنجم: در این دنیا، فقط می‌توانیم با تضادها پیش برویم. پس تضاد ها را بپذیر تا پله پله بالا روی.
قاعده‌ی سی و ششم: از حیله و دسیسه دیگران نترس. خدا برای حیله گران حیله گر تر است.
قاعده‌ی سی و هفتم: به ساعت خدا اعتماد کن. ساعتی دقیق تر از ساعت خدا وجود ندارد. پس هر اتفاق یک زمان خاص دارد. منتظر زمان مناسب باش و تلاش کن.
قاعده‌ی سی و هشتم: در هر لحظه به فکر تغییر خودت باش. هیچگاه برای تغییر کردن و بهتر شدن دیر نیست. انسان هم دم باید از لحظه قبلی اش بهتر باشد.
قاعده‌ی سی و نهم: قوانی کل جهان ثابت است و تغییر نمی کند. به ازای هر آدم خوب که می میرد یک آدم خوب متولد می شود.
قاعده‌ی چهلم: عمری که بدون عشق بگذرد بیهوده است. به دنبال عاشق شدن باش و نپرس عاشق خداش وم یا یک فرد! عشق زمینی و عشق الهی تفاوتی ندارند. برایشان تفاوت قائل نشو تا بین خدا و مخلوقش تفرقه نیندازی.
این کتاب اموزه های صوفی منشی و غیر دینی داره دوست عزیز
از دیدگاه و کتابی که دین رو ترویح میکنه دوری میکنم
کتابی بسیار جذاب که خواننده نمیتواند دست از آن بکشد.
در کتاب ملت عشق کمی در داستان شمس و مولانا اغراق کردند اما باز با این حال خواندنش رو بهتون توصیه میکنم.