اشتراک ویژه ورود / ثبت نام

معرفی و خلاصه کتاب از چیزی نمی ترسیدم اثر حاج قاسم سلیمانی

معرفی و خلاصه کتاب از چیزی نمی ترسیدم اثر حاج قاسم سلیمانی

تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۴۰۱

کتاب از چیزی نمی ترسیدم زندگی نامه حاج قاسم سلیمانی مربوط به سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ است که به دست خود ایشان و در حالی که دستشان مجروح بوده است نوشته شده است.

این کتاب نخستین کتابی است که توسط انتشارات مکتب حاج قاسم به چاپ رسیده است. کتاب از چیزی نمی ترسیدم شامل دست نوشته هایی از شرح زندگی حاج قاسم از کودکی تا مبارزات انقلابی ایشان در سال ۵۷ و شرح حال ایشان در چند دوره از زندگی خود در روستای قنات ملک کرمان می باشد، که نشان می دهد چگونه از جایگاه چوپانی به جایگاه بلند سپهبدی رسیده اند. این کتاب خاکی بودن و مردمی بودن حاج قاسم را به وضوح نشان می دهد.

در این بخش از معرفی کتاب قصد داریم به معرفی و خلاصه ای از کتاب از چیزی نمی ترسیدم اثر حاج قاسم سلیمانی بپردازیم پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.

معرفی کتاب از چیزی نمیترسیدم

اولین نسخه کتاب از چیزی نمیترسیدم در تاریخ ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۹ پس از دیدار خانواده شهید سلیمانی با رهبر انقلاب به عنوان هدیه توسط دختر ایشان به رهبر انقلاب اهدا شد.

همانطور که دختر حاج قاسم سلیمانی می فرمایند : “من به نمایندگی از پدرم حاج قاسم هدیه ای را به رهبر انقلاب تقدیم کردم که این هدیه زندگینامه پدرم بود که قصد داشتیم در سالروز شهادت ایشان به عنوان کتابی آن را منتشر کنیم. در پایان دیدار نمونه اولیه کتاب را به ایشان تقدیم کردم و ایشان سوال هایی درباره کتاب از من پرسیدند و با مهر فراوان این هدیه را از من قبول کردند، چندین روز پس از آن دیدار و زمانی که کتاب مراحل نهایی شدن خود را میگذراند متنی از دفتر رهبر معظم به دست من رسید. ایشان بزرگواری کرده و متنی پر از عطوفت را قبل از مطالعه به یاد سرباز وفادار خود نوشته بودند که مانند روحی برای کالبد این کتاب بود”. بدین ترتیب این کتاب به یادداشت رهبر معظم انقلاب مزین شده است.

نوشته رهبر معظم علی خامنه ای برای کتاب از چیزی نمیترسیدم:

بسمه تعالی

هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته سازد دلنواز و چشم نواز است. اگرچه یاد او را خداوند در اوج برجستگی قرار داده است و پاداش دنیایی اخلاص و عمل صالح را به او هدیه کرد. با این حال هر کدام از ما وظایفی داریم. با اینکه کتاب حاضر را هنوز نخوانده ام ولی گویا می تواند گامی در این مسیر باشد.

رزقنا الله ما رزقه من فضله

درباره نویسنده کتاب از چیزی نمیترسیدم – حاج قاسم سلیمانی

شهید حاج قاسم سلیمانی به همراه پدرش

حاج قاسم سلیمانی در ۲۰ اسفند ۱۳۳۵ در قنات ملک در شهرستان رابر از توابع کرمان زاده شد ولی اصالتا ایشان به اقوام لر بازمیگردد. ایشان در سال ۱۳۸۴ در رشته فقه مدرک کارشناسی ارشد گرفت. نام پدر ایشان حسن و نام مادرشان فاطمه سلیمانی بود. ایشان دو برادر و یک خواهر دارند و از سن ۱۲ سالگی برای اشتغال به کرمان رفتند و به شغل بنایی مشغول شدند و پس از مدتی پیمانکار سازمان آب شدند.

سردار صاحب پنج فرزند شدند که یکی از آنها از دنیا رفته است. سردار سلیمانی از فعالان انقلاب بودند و سپس در دفاع مقدس، نیروهای رزمی کرمان را تشکیل دادند که در آخر به لشکر ۴۱ ثارالله تبدیل شد. در سال ۱۳۷۶ ایشان چند بار مجروح شدند. پس از آن در جنگ های خارجی (همچون فلسطین، یمن، افغانستان، داعش، ترکیه و …) حضور و نقش پررنگی داشتند. 

مقدمه ای از زینب سلیمانی

زینب سلیمانی

کتاب از چیزی نمی ترسیدم با مقدمه ای از دختر او به نام زینب سلیمانی همراه است، که او در این مقدمه به بعضی عادات شخصی سردار اشاره کرده است. در ذیل مقدمه کتاب را از زبان ایشان نقل میکنیم: پدرم همیشه برای ما شهید بود حتی زمانی که در میان ما بود، این حقیقتی بود که همه ما آن را می دانستیم و با آن زندگی می کردیم. با فکر به این که روزی من باشم و او نباشد درماندگی تمام وجودم را فرا می گرفت و کابوسی بود که باید همیشه از آن فرار می کردم.

پدرم در زندگی نیز همانند فرماندهان نظامی دقیق و منظم بود. او حتی برای دقیقه های زندگی اش هم برنامه داشت. مسئولیت های فشرده اش معمولا تایمی برای  زندگی و امور شخصی اش باقی نمیگذاشت. ولی چیزی که همیشه هم خودش به آن می پرداخت و هم فرزندانش را به آن مکلف میکرد مطالعه کردن و نوشتن بود. ایشان از شعر فارسی تا رمان های خارجی و کتاب های سیاسی و تاریخی و … را مطالعه می کرد. کتابها را بسیار با دقت می خواند و در ابتدا، میانه و و انتهای کتاب ها یادداشت می نوشت و با ماژیک آنها را نشانه گذاری می کرد.

کتاب از چیزی نمیترسیدم زندگینامه سردار است که با دست مجروح خودش نوشته شده است، شرح حال مردمی روستایی در روستایی دور افتاده در کرمان که زندگی ساده خود را روایت کرده است که چگونه از چوپانی به جایگاهی به بلندای آسمان رسید.

خیلی دوست دارم کسانی که حاج قاسم را فقط در لباس نظامی می شناسند بدانند نحوه بزرگ شدن ایشان چگونه بوده است. این کتاب آغاز رسالتی عظیم است، شناخت مردی بزرگ.

انتخاب نام کتاب

تی هارو اکر | اسرار ذهن میلیونر یا ثروتمند | دوبله فارسی

وقتی کلمه ها و جمله های کتاب از چیزی نمی ترسیدم از جلوی چشمانتان می گذرد هر خاطره ای که روایت می شود و هر خطی که تمام می شود با خود می گویید خدای من اینها با همان دست مجروح نوشته شده.

شرح شجاعت ها و رشادت های حاج قاسم بر کسی پوشیده نیست ولی انتخاب نام کتاب برگرفته از داستانی است که خود ایشان در متن کتاب نقل کرده اند، ماجرای هتک حرمت مامور شهربانی به یک دختر بی حجاب در زمان پهلوی:

دختری جوان با موهای برهنه و بلند در حال راه رفتن در خیابان بود. در این هنگام پاسبان شهربانی جسارتی به او کرد.  از قضا آن روز، روز عاشورا بود و من بسیار آشفته بودم. با توجه به اینکه می دانستم چه عواقبی دارد ولی تصمیم گرفتم با آن پاسبان شهربانی برخورد کنم. پاسبان شهربانی به سمت دوستش که پاسبان راهنمایی بود رفت و من با سرعت به همراه دوستم از پله های هتل پایین آمدم.

آنقدر عصبانی بودم که عواقب این کار برایم هیچ اهمیتی نداشت. به سرعت برق به او رسیدم و با ضربات کاراته او را نقش بر زمین کردم، خون از بینی های او فوران کرد. پاسبان راهنمایی سوت زد و دو پاسبان به طرف ما دویدند با سرعت خودم را در ساختمان هتل پنهان کردم و آنها نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد از هتل خارج شده و به خانه مان رفتم. با زدن پاسبان شهربانی مغرور شده بودم. دیگر از چیزی نمی ترسیدم.

جان مایه کتاب از چیزی نمی ترسیدم

شهید قاسم سلیمانی در زمان دفاع مقدس

با خواندن خاطرات حاج قاسم خیلی خوب به این نکته پی خواهیم برد که برای انجام کارهای بزرگ حتما نیازی به آقازادگی و یال و کوپال نیست. کافی است با خدا باشی.

هر جا که به خواست خدا آگاه هستی راه او را بروی و آنجا که از خواست او آگاه نیستی به ندای پاک فطرت درونت گوش بدهی و از چیزی نترسی. اگر چنین شد خدا به شانه های تو قوت می بخشد که بتوانی امانت دار او باشی.

اسم تو چون راهور یک راه بزرگ شده ای، بزرگ می شود.در بسیاری از خصوصیات حاج قاسم شکوه و عزت حاج قاسم را می توان از همان سنین کودکی و نوجوانی دید.

همه انسان ها این گونه هستند ولی هنر این است که در هجوم گردبادهای نفسانیت و معصیت از نهال پاک انسانیت بتوان مراقبت کرد. اینجاست که فرق حاج قاسم با خیلی های دیگر مشخص می شود.

حاج قاسم در این کتاب زندگی بی آلایش و ساده و فقیرانه خود را تا سال های مبارزات انقلابی روایت کرده است.

زمانی را که در کودکی به ییلاق و قشلاق به همراه خانواده خود می رفته، زمانی که در ابتدای نوجوانی به شهر کرمان که برای او جامعه بزرگتری بوده قدم گذاشته، زمانی که در سال ۵۳ برای اولین بار کلماتی ضد شاه را شنیده که به تعبیر خود برایش بسیار ارزشمند بوده است، و همینطور زمانی که در نهایت سال ۵۶ به واسطه زیارت حرم رضوی به سرچشمه رسید.تمام داستان درواقع همین است.

او بخاطر فطرت پاک و تربیت پدر و مادر ساده و چادر نشین خود به وسوسه های شیطانی نه گفته بود و خدا هم در حوادث و فتنه های روزگار هوایش را داشت و تنهایش نمی گذاشت. در واقع به تعبیر عطار نیشابوری ” تو پای به راه در نه و هیچ مپرس، خود راه باید بگویدت که چون باید رفت…”  انگار تمام زندگی قاسم سلیمانی در همین اصل که هر که با خدا باشد خدا با اوست خلاصه شده بود. سردار سلیمانی از همان ابتدا در تپه های کرمان تا انتها که در فرودگاه بغداد بود مصداق تمام و کمال جمله بالا بود.

قاسم سلیمانی یک سال قبل از انقلاب پس از آشنایی با خمینی مسیر زندگی اش عوض شد و سرعت بندگی اش چند برابر گردید. خمینی به نوعی کاتالیزور زندگی سردار قاسم شد به همین دلیل به خودش قول داد تا پایان عمر سرباز خمینی بماند و همیشه تا روزی که زنده بود سر قول خود ماند. همانطور که می گویند اگر سرش برود قولش نمی رود قاسم هم سرش رفت اما قولش نه…

کتاب از چیزی نمی ترسیدم با روایت خاطره ای از تظاهرات آن زمان کرمان به پایان می رسد، اما یک صفحه پیش از این تظاهرات در جایی که قاسم از تلاشش برای مسلح شدن و خرید کلت سخن می گوید دوباره سخن از ترسیدن و نترسیدن به میان می آید: ” دیگر به هیچ وجه ترسی در خود حس نمی کردم…”

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2015 © تمامی حقوق این سایت متعلق به جادوی باور است.
Whatsapp
phone