تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲
منوچهر اقبال یکی از نخست وزیران عصر پهلوی دوم بوده است. وی در دوران نخست وزیری اش خدمات زیادی را به کشورش ارائه داد.
در این بخش از زندگینامه افراد موفق قصد داریم زندگینامه منوچهر اقبال مورد بررسی قرار دهیم پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.
محتویات
منوچهر اقبال در ۱۴ فوریه ۱۹۰۹ میلادی (۲۵ بهمن ۱۲۸۷ شمسی) در شهر مشهد به دنیا آمد.
پدر منوچهر اقبال، حاج مقبل السلطنه معروف به «اقبال التولیه» بود.
حاج مقبل السلطنه در سال ۱۹۲۶ میلادی (۱۳۰۴ شمسی) به عضو مجلس موسسان درآمد.
سلطنت خود را نیز به رضاخان سردار سپه واگذار کرد.
مقبل السلطنه علاوه بر منوچهر اقبال ۵ پسر و ۶ دختر دیگر نیز داشت.
منوچهر اقبال تحصیلات ابتدایی خود را در مشهد و تحصیلات متوسطهاش را در مدارس ثروت و دارالفنون تهران به پایان رساند.
وی در سال ۱۹۲۷ میلادی (۱۳۰۵ شمسی) برای گذراندن تحصیلات تخصصی اش در زمینه پزشکی به اروپا سفر کرد.
در سال ۱۹۳۳ میلادی (۱۳۱۱ شمسی) توانست مدرک تخصص امراض عفونی را از دانشگاه پزشکی پاریس دریافت کند.
او در همان سال فارغالتحصیلی با یک دختر مسیحی که فرانسوی بود ازدواج کرد.
زمانی که به ایران بازگشت، نشان درجه ۲ علمی را به او دادند.
منوچهر اقبال در تاریخ ۱۹۳۴ میلادی (۱۳۱۲ شمسی) به خدمت سربازی رفت.
وی خدمت خود را در هنگ ۲۹ ارتش به اتمام رساند.
پس از پایان سربازی، در بیمارستان لشکر ۸ مشهد (شرق خراسان) مشغول به کار شد.
در سال ۱۹۳۵ میلادی (۱۳۱۳ شمسی) رضاخان برای سفر به خراسان رفته بود که در آنجا زنبور او را نیش زد.
منوچهر اقبال با دانشی که داشت توانست درد او را درمان کند.
پس از این موضوع منوچهر اقبال بسیار مورد محبت رضاخان قرار گرفت.
زمانی که سربازیاش تمام شد در بهداری شهرداری شهر مشهد رئیس شد.
پس از مدتی خدمت در آنجا به تهران برگشت.
در سال ۱۹۳۶میلادی (۱۳۱۵ شمسی) در بیمارستان رازی رئیس بخش بیماریهای عفونی شد.
در زندگینامه منوچهر اقبال آمده که در سال ۱۹۳۹ میلادی (۱۳۱۸ شمسی) توانست دانشیار پزشکی در دانشگاه تهران شود.
پس از آن استاد کرسی بیماریهای عفونی در همان دانشکده شد.
منوچهر اقبال عضو فعال فراماسونری ایران بود.
اما ورود او به سیاست هم زمان با اگوست سال ۱۹۴۰ میلادی (شهریور ۱۳۲۰ شمسی) شد که دیکتاتوری رضاخان سقوط کرد.
از جمله جوانانی که با محمدرضا پهلوی دیدار و مذاکرات پنهانی داشت منوچهر اقبال بود.
وی همان زمان با محکم شدن مواضع محمدرضا پهلوی توانست به دنیای سیاست ورود کند.
ناگفته نماند رابطه بین محمدرضا شاه و منوچهر اقبال بسیار قوی آغاز شد و با قدرت پیش رفت.
منوچهر اقبال با توجه به وظیفهای که بر عهده داشت با سید ضیاءالدین طباطبائی، حزب دموکرات قوامالسلطنه و حزب پیکار در ارتباط مستقیم بود.
اولین شغل دولتی منوچهر اقبال در دولت اول قوام بود که تا ژانویه سال ۱۹۴۳ میلادی (بهمن ماه ۱۳۲۱ شمسی) به معاونت وزارت بهداری رسید.
این یکی از طولانیترین مشاغل او بود.
پس از این شغل در دولت دوم قوام به وزارت بهداری و وزارت پست و تلگراف مشغول شد.
منوچهر اقبال توانست در رقابتی که برای پست رئیس سازمان شاهنشاهی شکل گرفته بود شرکت کند.
در نهایت نیز به صورت هوشمندانه نفوذ خود را گسترش داد و به این مقام دست یافت.
یکی از کارهای منوچهر اقبال که چهرهی مثبت او را زیر سوال برد کاری بود که در سمت وزیر فرهنگ دولت هژیر انجام داد.
او شعاری داد تحت عنوان «سیاست را از فرهنگ جدا کنید» که منظور وی خارج کردن سیاست از مدارس و دانشگاهها بود.
در دولت دوم محمد ساعد، منوچهر اقبال در ابتدا وزیر راه شد.
اما پس از مدت کوتاهی به عنوان وزیر بهداری و سرپرست وزارت کشور منصوب شد. پس از آن نیز آن را وزیر کشور کردند.
در طی این مدت او به عنوان یک چهره وابسته به بریتانیا و دربار شهرت پیدا کرده بود.
اوج شهرت یافتن او زمانی بود که ترور نافرجام شاه را بهانه کرد و آیتالله کاشانی را تبعید نمود.
به دلیل صعود رزمآرا به صدارت، اقبال نتوانست به کابینه راه پیدا کند.
سپس توسط شاه به عنوان استاندارد آذربایجان راهی این مسیر شد.
در زمان دکتر مصدق، منوچهر اقبال هیچ صمتی نداشت. بلکه فقط در دانشگاه تدریس میکرد.
پس از مدتی منوچهر اقبال راهی اروپا شد.
در همین سفر و در همین زمان بود که در اروپا، مجامع فرهنگی غرب، با در نظر گرفتن اهداف سیاسی، عالیترین مقام علمی را به اقبال دادند.
پس آن نیز اقبال عضو فرهنگستان پزشکی فرانسه شد.
در زمانی که در اروپا بود عضو فراماسونری نیز شد.
البته با توجه به اسنادی که مشهود است در سالهای پس از آن، در رأس لژهای تابع تشکیلات فراماسونری نیز درآمد.
درون کابینه اقبال ۵ نفر حضور داشتند که شامل وزیران_دکتر کیان، مهندس اشراقی، دکتر هادی هدایتی، اشرف احمدی و دکتر جلالی، فراماسون هستند.
پس از انجام کودتای ۱۹ اگوست ۱۹۵۳ میلادی (۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شمسی) منوچهر اقبال راهی تهران شد.
پس از ورودش به تهران توسط شاه به مقام سناتوری دست یافت. سپس ریاست دانشگاه تهران را به او سپردند. پس از مدتی نیز او وزیر دربار شد.
اوج موفقیتهای او در همین زمان اتفاق افتاد.
او برای محکم کردن موقعیت خود در دربار دختر خود را که مریم نام داشت، به عقد پسر اشرف پهلوی، شهریار شفق درآورد.
منوچهر اقبال در مارس ۱۹۵۷ میلادی (فرودین ۱۳۳۶ شمسی) علاء از صمت خود برکنار شد.
سپس حکم نخست وزیری به دکتر اقبال داده شد.
دلیل تغییر کردن حکومت علاء و از دست دادن حکومتش ابتدا مربوط به اقدام دولت قبلی میشد که باعث انعقاد قرارداد با شرکت نفت ایتالیایی برای بهرهبردای از نفت شهر قم شده بود.
در صورتی که این قرار منعقد میشد بازار نفت کشور آمریکا از یکدیگر میپاشید.
در نتیجهی آن باعث نارضایتی مقامات آمریکایی میشد و منجر به سقوط دولت اعلاء شد.
از دیگر دلائل برکناری اعلاء و دولت او، فشار دولت علاء به حزب ایران و ممانعت از فعالیت ایران و غیرقانونی اعلام کردن آن بود.
هر چند تمام این مسائل به اصرار شاه صورت میگرفت.
زیرا شاه در نظر خود شروع حرکتهای حزبی در ایران را به دلیل نداشتن آمادگی مردم از جهت فرهنگی و طرز فکر زود میدانست.
او در دوران نخست وزیری خود فعالیتهای مختلفی را انجام داد.
این فعالیت ها شامل موارد زیر می شدند:
کابینهای که اقبال تشکیل داد به عنوان طولانیترین دولت شناخته شد.
در طی ۳ سال و نیم فعالیت خود طبق میل سیاست انگلیسیها پیش رفت.
او حکومت نظامی را پایان داده و لغو کرد. اما پس از آن «سازمان پلیس سیاسی» را شکل داد.
وی از تشکیل دادن این سازمان به خود میبالید و جزو افتخارات خود میدانست.
حتی در رابطه آن اینگونه گفته است: «امنیت کشور به قدری برقرار است که نیازی به داشتن حکومت نظامی نیست»
از دیگر اقدامات او منعقد کردن قرارداد با شرکت نفت ایتالیایی بود که نسبت ۲۵ به ۷۵ سود ایران بود.
در زندگینامه منوچهر اقبال آمده است که او در اولین روزهای نخست وزیریاش حکومت نظامی را برکنار کرد.
اما پس از آن برای معرفی وزیرانی که انتخاب کرده بود نزد شاه رفت، سرلشگر «تیمور بختیار» را نیز به عنوان نخست وزیر و همچنین رئیس سازمان اطلاعات کشور معرفی کرد.
مرکز سازمان ساواک، فرمانداری نظامی آن قرار داشت. رکن دوم آن را نیز توسط ارتش اداره میکردند.
لایحهای که ساواک ارائه داده بود در مجلس نوزدهم بدون هیچ بحث و مذاکرهای به تصویب رسید. اما با این لایحه در مجلس سنا مخالفت شد. یکی از اشخاصی که شدیدا مخالف این لایحه بود خواجه نوری بود.
منوچهر اقبال با دستور شاه سازمانی تشکیل داد تحت عنوان بازرسی شاهنشاهی که این سازمان برای رسیدگی کردن به تمام شئون کشور برپا شده بود.
اقبال تمامی سازمانهای دولتی را بررسی میکرد.
گزارش تمام این بازرسیها به شاه ارائه میشد.
پس از آنکه شاه آن را میدید برای رسیدگی به دولت ارجاع می داد.
منوچهر اقبال به دلایل مختلفی در دوران حکومت خود دائما با کمبود بودجه مواجه بود.
او توانست از محل مابهالتفاوت پشتوانه اسکناس دولت ۶ میلیارد تومان بگیرد.
بخشی از این مبلغ را به صنایع داخلی اختصاص داد.
قسمتی دیگر را نیز به بانک توسعه صنعتی سپرد تا از این روش سرمایه خود را افزایش دهد.
او در این مدت چندین وام نیز از کشور آمریکا گرفت.
دکتر ابتهاج با این وامهایی که از آمریکا گرفته میشد شدیدا مخالف بود.
او موفق شد تا اختیارات سازمان برنامه را به طور کامل منحل کند.
یکی از قوانینی که دولت تصویب کرد و هیچ ترتیب اثری بر آن داده نشد، قانون رسیدگی دارایی کارمندان بود.
همهی کارمندان داراییهای خود را در پرسشنامهای نوشتند تا به آن رسیدگی شود.
ولی حتی یکی از موارد نوشته شده در آن رسیدگی نشد.
هر چند برنامه اصلاحات ارضی که در زمان اقبال طرح شده بود تنها برای تامین سیاست آمریکاییها و برای جلوگیری از فساد بود.
زیرا آمریکا میخواستند با ایجاد شکاف طبقاتی، خطر کمونیزم و همچنین رانده شدن ایران از درون شوروی را ایجاد کنند.
با این برنامهها قصد داشتند تا رضایت مردم را جلب کنند.
منوچهر اقبال، در تاریخ ۴ آذر ۱۳۵۶ و در ۶۸ سالگی بر اثر سکته مغزی درگذشت.
در این مقاله سعی کردیم تا در رابطه با زندگینامه منوچهر اقبال مطالبی را خدمت شما عرض کنیم.
از مشاغل دولتی گرفته تا تدریس در دانشگاه و صمتهای دولتی را داشته است.
تمام عمر در حال فعالیتهای سیاسی بوده و در نهایت نخست وزیر کشور شد.
امیدواریم از مطلب که دربارهی زندگینامه منوچهر اقبال بود بهرهی کافی برده باشید.
از همراهی شما تا انتهای مقاله سپاس گزاریم.
دیدگاهها