تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۴۰۲
فئودور داستایوفسکی یک نویسنده برجسته روسیه ای بود که آوازه قلم اش در سرتاسر جهان پیچید.
وی نویسنده رمان های پرطرفداری از جمله جنایت و مکافات می باشد.
در این بخش از زندگینامه افراد موفق قصد داریم زندگینامه فئودور داستایوفسکی را مورد بررسی قرار دهیم پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.
محتویات
فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) با نام کامل فیودور میخایلوویچ داستایفسکی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ میلادی (۲۰ آبان ۱۲۰۰ شمسی) در شهر مسکو کشور روسیه به دنیا آمد.
پدر وی، میخائیل داستایوفسکی یک پزشک مهاجر اوکراینی و مادرش، ماریا فیودوروونا نئژدانووا دختر یک تاجر روسیه ای بود.
فئودور هفت خواهر و برادر داشت وی فرزند دوم خانواده بود.
او در خانواده ای متعهد به مذهب ارتدکس روسیه بزرگ شد.
فئودور داستایوفسکی در سنین پایین با ادبیات روسیه آشنایی پیدا کرد.
در سه سالگی، دایهاش آلنا فرولوونا، که شخصیتی تأثیرگذار در تربیت او و عشق او به داستانهای تخیلی داشت، شب ها هنگام خواب داستان ها و حماسههای قهرمانانه و افسانه ای برای او می خواند.
پدر وی، میخائیل داستایوفسکی یک فرد کاملا مذهبی بود که رفتار ها و اعمال فئودور برایش قابل درک نبود.
پدرش دائما او را یک رویا پرداز، درونگرا و احمق خطاب می کرد.
به همین خاطر در سال ۱۸۳۳ میلادی (۱۲۱۲ شمسی) تصمیم گرفت فئودور را به مدارس شبانه روزی بفرستند.
میخائیل داستایوفسکی برای اینکه بتواند شهریه مدارس شبانه روزی را پرداخت کند مجبور بود به طبابت خصوصی بپردازد.
برخلاف پدر، فئودور داستایوفسکی علاقه نداشت تا به مدارس شبانه روزی برود، چراکه همکلاسی های او اکثرا از خانواده های اشرافی یا ثروتمند مسکو بودند.
همین اتفاق باعث شد تا در آن دوران اعتماد به نفس وی کاملا کاهش پیدا کند و آسیب های روانی زیادی را متحمل شود.
این موضوع حتی در برخی از آثار وی نیز به وضوح قابل مشاهده است.
فئودور داستایوفسکی در ۲۷ سپتامبر ۱۸۳۷ میلادی (۳ مهر ۱۲۱۶ شمسی) هنگامی که تنها ۱۵ سال سن داشت مادر اش را بر اثر بیماری سل از دست داد.
در ژانویه ۱۹۳۸ میلادی (۵ بهمن ۱۲۱۶ شمسی) همان سال پدر وی یعنی میخائیل داستایوفسکی، او و برادراش را مجبور کرد تا به دانشکده نظامی بروند.
با همکاری فئودور برادرش در آزمون ورودی دانشکده نظامی رد شد. چراکه برادرش علاقه ای به دانشکده نظامی نداشت.
اما فئودور داستایوفسکی با موفقیت توانست وارد دانشکده شود.
پس از مدتی او نیز متوجه شد علاقه ای به دروس و مشاغل دانشکده نظامی ندارد.
دوستان اش نیز وی را مدام مسخره می کردند چراکه او بسیار تند و عحیب راه می رفت، لباس نظامی به همراه کوله پشتی نیز در بدن او زار می زد.
اما با اینحال او همیشه روحیه عدالت طلبی داشت. از تازه وارد هایی که به دانشکده می آمدند حمایت می نمود.
جلوی ظلم ایستادگی می کرد و با فساد و ظلم مبارزه می نمود.
فئودور داستایوفسکی اکثرا در حال خواندن کتب مذهبی بود به همین خاطر روحیه ای مشابه پیدا کرده بود.
پس از اینکه خبر فوت پدر اش را در ۱۶ ژوئن ۱۸۳۹ میلادی (۲۶ خرداد ۱۲۱۶ شمسی) بر اثر سکته مغزی به وی دادند او برای اولین بار تشنج کرد و به بیماری صرع دچار شد.
پس از فوت پدر اش او مصمم تر شده بود تا دانشگاه را به پایان برساند چراکه آخرین درخواست پدر اش از وی همین بود.
او امتحان ها را با موفقیت پشت سر گذاشت و توانست به عنوان مهندس نیروی دریایی از دانشگاه فارغ التحصیل شود.
پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه به نزد برادرش رفت. در ابتدا با برادرش در کنسرت های اپرا، نمایش های رقص باله و تئاتر های مختلف به عنوان سرگرمی حضور پیدا می کردند.
اما پش از گذشت مدت زمان کوتاهی توسط دوتن از دوستان اش با قمار آشنایی پیدا کرد.
خوشبختانه سریعا متوجه اشتباه خود شد و به طور کامل از این منجلاب دست کشید.
سپس به همراه دوست برادر اش یعنی آدولف توتلبن یک آپارتمان اجاره نمود و در آن زندگی جدید خود را شروع کرد.
فئودور داستایوفسکی از تاریخ ۱۲ اوت ۱۸۴۳ میلادی (۲۱ مرداد ۱۲۲۲ شمسی) رسما به عنوان ستوان در نیروی دریایی مشغول به کار شد.
تقریبا همان دوران بود که داستایوفسکی تصمیم گرفت رمان اوژنی گرانده اثر اونوره دو بالزاک را به زبان روسیه ای ترجمه کند.
ترجمه این رمان در ژوئن ۱۸۴۳ میلادی (۲۲ خرداد ۱۲۲۲ شمسی) به اتمام رسید و آن را به انتشار رساند.
پس از به پایان رساندن ترجمه این رمان، چندین ترجمه دیگر را شروع نمود ولی هیچکدام برای او موفقیتی که مد نظرش بود را رقم نزد.
مشکلات مالی آنقدر به او فشار آورد که تصمیم گرفت بجای ترجمه کردن رمان های دیگر نویسندگان، خودش رمان نویسی را شروع کند.
رمان مردم فقیر (Poor Folk) اولین رمان فئودور داستایوفسکی بود که در ماه مه ۱۸۴۵ میلادی (اردیبهشت ۱۲۲۴ شمسی) به اتمام رسید.
پس از اتمام رمان، به کمک هم خانه آن زمان اش یعنی دیمیتری گریگوروویچ توانست رمان اش را در تاریخ ۱۵ ژانویه ۱۸۴۶ میلادی () در سالنامه سنت پترز بورگ منتشر کند.
او تصور می کرد که شغل اصلی اش یعنی کار در نیروی دریایی با روحیات اش سازگار نیست. به همین خاطر از کار خود استعفا داد تا راحت تر بتواند به نویسندگی مشغول شود.
کمی بعد رمان جدید اش را با نام همزاد (The Double) که دومین اثرش بود در ۳۰ ژانویه ۱۸۴۶ میلادی (۱۰ بهمن ۱۲۲۴ شمسی) در مجله Otechestvennye Zapiski منتشر شد.
پس از انتشار رمان همزاد، فئودور داستایوفسکی با اندیشه سوسیالیسم آشنا شد. او جذب تفکرات، باور ها و عدالت این اندیشه شده بود.
هنگامی که وی متوجه شد تفکرات ویساریون بلینسکی یکی از اساتید مکتب سوسیالیسم بر پایه بی خدایی و فایده گرایی است تصمیم گرفت از این مکتب جدا شود.
پس از انتشار رمان همزاد، این رمان با نقد های بسیار زیادی روبرو شد، یکی از منتقدین سخت رمان همزاد ویساریون بلینسکی بود.
این شکست باعث شده بود تا بیماری فئودور داستایوفسکی تشدید شود و تعداد دفعات تشنج اش افزایش پیدا کند.
میان سال های ۱۸۴۶ تا ۱۸۴۸ میلادی (۱۲۲۵ تا ۱۲۲۷ شمسی) او تنها به انتشار داستان های کوتاه بسنده کرد.
در میان این سالها داستان های کوتاه زیر را در مجلات مختلف منتشر نمود:
تمامی داستان های نام برده شده مجددا با نقد روبرو شدند. ویساریون بلینسکی تبدیل به یکی از منتقدین داستایوفسکی شده بود و آثار وی را به شدت می کوبید.
حملات ویساریون بلینسکی و دیگر منتقدین به همراه مشکلات مالی او را منزوی تر و بیمار تر کرده بود.
کمی بعد تصمیم گرفت به سوسیالیست آرمانگرا بپیوندد که این امر تا حد زیادی مشکلات او را حل کرد.
در سال ۱۸۴۶ میلادی (۱۲۲۵ شمسی)، فئودور داستایوفسکی به توصیه شاعر الکسی پلشچف به گروه پتراشفسکی که توسط میخائیل پتراشفسکی تأسیس شده بود پیوست.
میخائیل پتراشفسکی یکی از افرادی بود که اصلاحات اجتماعی در روسیه را پیشنهاد کرد.
داستایوفسکی به خاطر عضویت در گروه پتراشفسکی که اعضای آن مخالف با احکام سیاسی و اجتماعی رژیم روسیه بودند به تبعید ارسال شد.
او در سال ۱۸۴۹ میلادی (۱۲۲۸ شمسی) به خاطر مشارکت در گروهی به نام “پتراشفسکی” که اعتراض خود را به سیاستهای رژیم روسیه اعلام کرده بودند، بازداشت شد.
پس از بازداشت، داستایوفسکی به سیبری تبعید شد و به مدت چهار سال در آنجا زندگی کرد.
تجربه تبعید برای داستایوفسکی بسیار سخت و تأثیرگذار بود.
در آثار ادبی او، این تجربه به وضوح به نمایش گذاشته شده است.
به طوری که در رمان جرم و مکافات، شخصیت اصلی رمان به نام “راسکولنیکف” با مشکلات روانی و اجتماعی پس از تجربه تبعید مواجه می شود و این تجربه بر روی روان وی تأثیر میگذارد.
در ۱۴ فوریه ۱۸۵۴ میلادی (۲۵ بهمن ۱۲۳۲ شمسی) تبعید فئودور داستایوفسکی به اتمام رسید. اما هنوز یک دوره از مجازات وی مانده بود او باید به عنوان یک سرباز عادی در گردان پیاده نظام سیبری به مدت ۵ سال دیگر خدمت می کرد.
در آنجا او با ماریا دیمیتریونا که یک بیوه و کارمند گمرک سیبری بود آشنا شد. پس از دو سال وی توانست با ماریا دیمیتریونا ازدواح نمایید.
در سال ۱۸۵۹ میلادی (۱۲۳۸ شمسی) دوره دوم مجازات وی نیز به پایان رسید و توانست به مسکو بازگردد.
پس از بازگشت طی نامه ای از برادرش خواست تا به وی کمک مالی کند و کتاب هایی از ویکو، گیزو، رانکه، هگل و کانت را برای او بفرستد.
اما متاسفانه در ۱۶ آوریل ۱۸۶۴ میلادی (۲۸ فروردین ۱۲۴۳ شمسی) ماریا دیمیتریونا درگذشت.
در بخش زیر لیست آثار فئودور داستایوفسکی را برای شما آماده کرده ایم:
داستایوفسکی در سالهای پایانی زندگیاش با مشکلاتی مانند بیماری، بدهیهای مالی و اعتیاد به قمار مواجه بود.
فئودور داستایوفسکی نویسنده برجسته روسی، در ۹ فوریه ۱۸۸۱ میلادی (۲۱ بهمن ۱۲۵۹ شمسی) در سن ۶۰ سالگی در سنت پترزبورگ به دلیل بیماری قلبی درگذشت.
در مراسم خاکسپاری او، بیش از سه هزار نفر شرکت کردند و پیکر او در کلیسای کازان روسیه به خاک سپرده شد.
دیدگاهها