اشتراک ویژه ورود / ثبت نام

نامه چارلی چاپلین به دخترش (متن کامل نامه)

نامه چارلی چاپلین به دخترش

تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۴۰۱

چارلی چاپلین کمدین، فیلمساز و آهنگساز تاریخی است. این اسطوره فراموش نشدنی که این روزها همه با او آشنا هستند زندگینامه بسیار جالبی دارد. او رفتارهای خاص و قابل تحسینی داشته و دارای خلاقیت منحصر به فردی است.

چارلی چاپلین نامه ای به دخترش جرالدین می نویسد و این نامه یک اثر الهام بخش برای مردم می شود.

شما نیز با خواندن نامه چارلی چاپلین به دخترش و تفکر در مورد جملات و کلمات او، انگیزه خواهید گرفت و متوجه می شوید که یک انسان چطور می تواند با پشتکار و باور ذهنی قوی به تمامی آنچه که می خواهد دست پیدا می کند.

در این مقاله از سایت جادوی باور با ما همراه باشید.

نامه چارلی چاپلین به دخترش جرالدین

نامه چارلی چاپلین به دخترش جرالدین

دخترم جرالدین

هم اکنون شب کریسمس است در قلعه کوچک من همه جنگجویان غیر مسلح خفته اند. برادر و خواهرت خواب هستند حتی مادرت هم خواب است. به زحمت توانستم به اتاق نیمه روشن برسم بی آنکه این جوجه ها را بیدار کنم.

چقدر از من دوری.

اما چشمانم کور شود اگر یک لحظه تصویر تو از من دور شود، تصویر تو روی میز من هست و تو اینجا روی قلب من هستی.

اما تو کجایی؟

در پاریس زیبا بر روی صحنه شانزه لیزه در حال رقص هستی. می دانم و انگار در این سکوت شب صدای قدمهایت را می شنوم و در این تاریکی شب زمستان برق چشمانت را می بینم.

شنیده ام نقشت در این نمایش با شکوه یک شاهدخت ایرانی است که گرفتار و در بند خان تاتار شده است. زیبا باش و برقص، ستاره باش و بدرخش. 

اما اگر شور و قدردانی حضار و عطر گل هایی که برایت آورده اند به تو فرصت داد، در گوشه ای که نشستی نامه مرا بخوان و به صدای پدرت گوش بده.

من پدرت هستم، چارلی 

میدانی وقتی بچه بودی چند شب کنار تختت نشستم و قصه زیبای خفته و اژدهای مراقب را برایت تعریف کردم؟ هنگامی که خواب به چشمانم آرامش میداد، به آن تصاویر قصه ها می خندیدم و می گفتم: بروید، ای خواب اینها رویاهای دخترم هستند. 

من رویاهای تو را دیدم، جرالدین، آینده و امروز تو را دیده ام. دختری را دیدم که روی صحنه بازی می کرد، فرشته ای در آسمان می رقصد. شنیدم که جمعیت می‌گفتند: «آن دختر را می‌بینی؟ او دختر یک دلقک پیر است. او را به یاد می آورید؟ اسمش چه بود چارلی!

بله من چارلی هستم من یک دلقک قدیمی هستم.

امروز نوبت توست دخترم برقص، من با یک شلوار پاره پاره بزرگ می رقصیدم و تو با لباس ابریشمی شاهزاده خانم می رقصی. این رقص ها و صدای کف زدن های حضار تو را گاهی به بهشت ​​می برد. پرواز کن به بهشت هم برو اما گاهی به زمین هم بیا، تو باید زندگی مردمان زمین را هم ببینی.

عکس جرالدین چاپلین

عکس های جرالدین چاپلین

زندگی رقصندگان خیابانی که از سرما و گرسنگی با پاهایی لرزان برای یک تکه نان می رقصند را باید ببینی، من نیز مثل آنها بودم دخترم.

در آن شب ها، آن شب های جادویی وقتی غرق داستان های من می شدی و سپس خوابت می برد من بیدار بودم و به صورتت نگاه می کردم، به ضربان قلبت گوش می دادم و از خودم می پرسیدم: چارلی، این بچه گربه روزی تو را خواهد شناخت؟ 

تو مرا نمی شناسی، جرالدین… من در آن شب ها برایت قصه های زیادی بازگو کردم، اما قصه خودم را هرگز برایت نگفتم. اما جالب هم هست این داستان در مورد یک دلقک گرسنه است که در محله های فقیر نشین لندن آواز می خواند و می رقصید و برای لقمه نانی صدقه جمع می کرد این داستان من است.

من طعم گرسنگی را چشیده ام، می دانم که بی خانمانی و نداشتن سقفی بالای سر یعنی چه. 

بیشتر از آن، درد تحقیرآمیز شوخی رهگذران را تجربه کردم در سینه ام اقیانوسی از غرور خروشان بود و این غرور با آن سکه‌های پرتاب‌شده به طرز دردناکی جریحه‌دار می شد. ولی با این حال من زنده ام، کسی که هنوز زنده است نباید حرف از مُردن بزند.

این داستان من است اما بهتر است از تو حرف بزنیم.

دنباله نام تو نام من است چاپلین، با این نام بیش از چهل سال است که مردم را سرگرم کرده ام و آنها را خندانده ام. اما خودم بیشتر از اینکه آنها بخندند، گریه کردم. جرالدین دخترم، در دنیایی که تو زندگی می کنی فقط رقص و موسیقی نیست. 

نیمه شب هنگامی که از سالن تئاتر بیرون می آیی، ثروتمندانی که تو را تشویق کرده اند را فراموش کن، اما فراموش نکن که حال راننده تاکسی که تو را به خانه می برد و حال زنش را بپرسی. اگر زنش باردار بود و آنقدر بی پول بود که حتی پول پوشک بچه آینده شان را نداشتند مقداری پول پنهانی در جیب آن مرد راننده بگذار.

ادامه نامه چارلی چاپلین به دخترش جرالدین

نامه چارلی چاپلین به دخترش جرالدین

به بانک گفته ام این نوع خرج های تو را بدون سوال و جواب پرداخت کند، اما برای خرجهای دیگری که می کنی باید صورت حساب بفرستی. برخی از اوقات با مترو یا اتوبوس مثل مردم عادی این طرف و آن طرف برو، پیاده راه برو و شهر را پیاده بگرد. 

به مردم نگاه کن به بیوه ها به بچه های یتیم نگاه کن، حداقل یک بار در روز با خودت بگو: من هم مثل آنان هستم، بله تو هم یکی از آنان هستی دخترم نه بیشتر.

دخترم، هنر قبل از آنکه دو بال به انسان بدهد برای اینکه بتواند پرواز کند معمولا پاهایش را می شکند. و اگر روزی احساس کردی که مهمتر و برتر از تماشاچیان و مردم هستی صحنه را همان لحظه ترک کن، و یک تاکسی بگیر و به محله پایین پاریس برو و آنجا را تماشا کن.

من آنجا را به خوبی می شناسم آنجا رقصندگان فقیر زیادی را می بینی درست مثل خودت، حتی زیباتر، برازنده تر و با غرور خیلی بیشتر. آنجا از نور و درخشندگی تئاتر تو به هیچ وجه خبری نیست، ماه تنها نورافکن آنهاست. 

نگاه کن با دقت نگاه کن، آیا آنها بهتر از تو نمی رقصند؟ خودت اعتراف کن دخترم، بله همیشه کسی هست که بهتر از تو می رقصد، بهتر از تو می نوازد و حتما به یاد داشته باش که در خانواده چاپلین هیچ وقت آدم بی ادبی نبوده است که از واژگان زشت برای راننده تاکسی استفاده کند یا به گداهایی که در ساحل سِن نشسته اند ناسزا بگوید و  بخندد.

روزی من می میرم اما تو زنده خواهی ماند، هیچ گاه دوست ندارم که بدانی فقر چیست. همراه با این نامه برایت یک چک می فرستم تا هر طور که می خواهی آن را خرج کنی. اما وقتی دو فرانک خرج کردی فراموش نکن که به خودت یادآوری کنی که سکه سوم ما تو نیست، آن سکه متعلق به غریبه ای است که به آن نیاز دارد، تو می توانی او را به راحتی پیدا کنی.

اگر بخواهی حتما او را پیدا خواهی کرد، تا بتوانی به او کمک کنی. من با تو از پول حرف می زنم زیرا قدرت این شیطان افسون گر را به خوبی می دانم.

نمونه نامه چارلی چاپلین به دخترش

من زمان زیادی را در سیرک کار کرده ام و همیشه نگران طناب محکم یا شل در هنگام اجرا بوده ام. اما باید به تو بگویم که مردم زیادی به جای آنکه روی طناب شل بی افتند بر روی زمین محکم و استوار سقوط می کنند.

شاید در یک شب درخشش الماسی تو را فریب دهد، درست در همان زمان این الماس گرانبها و فریبنده طناب خطرناکی برای سقوط تو خواهد شد. در این موقع تو تبدیل به یک بندباز بی تجربه و ناوارد شده ای که بر روی یک ریسمان شل است و مطمئنا سقوط خواهی کرد.

هرگز دلت را به طلا و جواهرات نفروش. این را بدان که بزرگ ترین و گرانبها ترین الماس خورشید است که بر همه انسانها یکسان می درخشد.

زمانش که برسد تو عاشق خواهی شد، آن مرد را با تمام وجودت دوست داشته باش به مادرت گفته ام در این مورد برایت یک نامه بنویسد او بیشتر از من عشق را می شناسد و بهتر است که در این مورد او با تو صحبت کند.

کار تو بسیار سخت است این را می دانم، بدن تو روی صحنه فقط با یک تکه ابریشم حریر پوشیده شده است، برای خاطر هنر می توان حتی برهنه روی صحنه ظاهر شد اما وقتی از روی صحنه پایین می آیی نه تنها باید لباس بپوشی بلکه باید پاکدامن تر هم باشی.

دخترم، هیچکس و هیچ چیز را در این جهان نمیتوان یافت که شایسته آن باشد که دختری حتی ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند.

برهنگی بیماری زمان ماست، اما تن عریان تو باید برای کسی باشد که که روح عریانش را دوست داشته باشی.

من پیر هستم و شاید صحبتهایم برای تو خنده دار به نظر بیاید. اما به نظرم بدن برهنه تو باید متعلق به کسی باشد که عاشق روح برهنه تو شود. شاید این نظر برای یک دهه پیش باشد اما تو نترس و نگران نشو، اگر فکرت در این مورد یک دهه به عقب برگردد این تو را پیر نمی کند. اما من دوست دارم که تو آخرین کسی باشی که تبعه جزیره برهنه ها است.

این را می دانم که بین پدر و فرزند دعوای ابدی وجود دارد، می توانی با این افکار من بجنگی و یا مخالف آنها باشی به هر حال من هم از بچه مطیع خوشم نمی آید. 

قبل از آنکه اشک از چشمانم جاری شود، می خواهم باور کنم و امید این را داشته باشم که در این شب کریسمس معجزه ای صورت خواهد گرفت و تو واقعا آنچه که می خواستم به تو بگویم را درک کرده ای و حرفهای مرا فهمیده ای.

جرالدین پدرت چارلی چاپلین دیگر پیر شده است، دیر یا زود به جای آن لباسهای ابریشمین سفیدِ روی صحنه باید لباس سیاه بپوشی و بر سر قبر من بیایی، حالا نمی خواهم ناراحتت کنم، فقط هر از چند گاهی به آینه نگاه کن در آنجا در صورت خودت مرا خواهی دید.

حتی وقتی خون در رگ های من سرد شد و من مُردم نمی خواهم پدرت را فراموش کنی. فرزندم من یک فرشته نیستم و نبوده ام اما همیشه آرزو داشتم که یک انسان باشم و می خواهم که تو هم آن را امتحان کنی و بخواهی که یک انسان باشی.

می بوسمت جرالدین

چارلی چاپلین

دیدگاه‌ها

19 پاسخ به “نامه چارلی چاپلین به دخترش (متن کامل نامه)”

  1. shahhang گفت:

    خیلی نامه تأثیر گذاری بود. نمیدونم چرا بعضی ها فکر می کنن هرکس که درباره پوشیده بودن و کمک به فقرا و پاک دامنی می گه نمیتونه غربی باشه. همچین حرف هایی نشان دهنده شخصیت درست و کامل یه آدمه حالا فرقی نداره از چه دینی و چه کشوری باشه. من خودم قبلاً نامه رو خوندم و از سال خورده ها هم شنیدم که این نامه خیلی سال پیش با اسم چارلی چاپلین وجود داشته و متعلق به اونه. لطفا به محتویات نامه اهمیت بدید و یاد بگیرید از نویسنده.

    shahhangshahhang
  2. مریم نیلی گفت:

    سلام و وقت بخیر
    این متن رو من سال ۸۱ توی یه مجله دیدم و هنوز دارمش
    متن زیبایی است و واقعا برهنگی بیماری عصر ماست.
    خانمی که خودش رودر معرض نمایش می گذاری به چند نکته دقت کن:
    ۱. شما شاید زیبا باشی اما زیباترین نخواهی بود چرا که عشق زیبایی را ه وجود می اورد.
    ممکن است روزی زندگی زن دیگری را به خاطر سبک سری مردش به چالش بکشی ولی روزی همان بلا بر سر تو نیز خواهد آمد…
    ۲. زیبایی تو ماندگار نیست. پس آن را به کسی هدیه کن که در روزگار پیری عمرش را برای تو بگذارد.
    ۳. مرد ها چشم چرانند چه باور کنی و یا نکنی. هیچ گاه زنی را به خاطر خودش دوست ندارند (یعنی همه اینگونه این بالخره باید دلیلی برای دوست داشتن باشد. یعنی شما زن ها هم مرد را برای خودش دوست نخواهید داشت مگر مهربانی و توجه و پول).
    پس زندگیت زیبایی تان و مهربانی تان را برای کسی نگه دارید که در روزگار سختی قدردان آن باشد.
    ۴. زیبایی صورت و چشم ابرور را فقط خود خانم ها می بینند.
    مردها نگاهشان به جایی دیگر است و اگر از چشم و ابرویتان گفتند بدانید آن را راهی برای رسیدن به خواسته های دیگرشان می دانند. پس بگذار فقط یک نفر که روحش را برایت عریان کرده است .بدنت را ببیند .

    مریم نیلیمریم نیلی
  3. سیدهادی گفت:

    احسنت

    سیدهادیسیدهادی
  4. سیدهادی گفت:

    این نامه را فرج الله صبا روزنامه نگار کهنه کار نوشته است و اصلاً ربطی به چارلی چاپلین ندارد

    سیدهادیسیدهادی
  5. محمود تبریزی گفت:

    ننگر که که می گوید
    بنگر که چه می گوید
    اون کسانی که فقط نشستن هرچیزی که مخالف میل خودشون هست رو مورد انتقادهای غیر منطقی و خیره سرانه قرار دهند و فقط هر چیزی که مطابق میل خودشان باشد را صحیح و منطقی می دانند، اگر کمی به یک زبان دیگری به غیر از فارسی آشنایی دارند، به همان زبان در گوگل سرچ کنند و نامه چارلی چاپلین به دخترش را آنجا بخوانند.
    التماس تفکر و تعقل

    محمود تبریزیمحمود تبریزی
  6. راز گفت:

    هر چه بود و زیبا و واقعی بود. کاش پدر ها با دخترها صمیمی تر بودن

    رازراز
  7. حاجیخان گفت:

    فقط چون نوشته برهنگی بیماری عصرماست همه به این نتیجه رسیدن که دروغ هستش؟
    اون دسته از عوام برید کتابای چاپ ۳۰ سال پیش رو بخونید که متوجه شین چی دروغه چی درست.
    از حد گذشته دیگه
    یه خرده به روز باشید لطفا

    حاجیخانحاجیخان
  8. گمنام گفت:

    سلام
    من این نامه رو خوندم و حتی قبل از اینکه بخونمش هم واقعا میدونستم واقعی هستش چون خانوادم واسم توضیحش داده بودن و میخواستن من هم بخونم واقعا بهترین نامه ای هستش که یه پدر میتونست به دخترش بده و این حرفا و این نامه رو تو خود غرب هم باورش دارن و قبولش کردن این نامه رو خود شخص چارلی چاپلین به دخترش نوشته و لطفا باور کنید که این حرفا حقیقت داره حتی تو خود غرب هم که با ما فرق دارن روی این نامه تاکید دارن

    گمنامگمنام
  9. سامان گفت:

    نویسنده هر کی بوده مهم نیست
    محتوای متن مهمه
    می تونه یه آخوند نویسنده باشه یا یه یهودی یا هر کسی با هر اعتقادی
    حرف درست رو هر کسی بزنه درسته

    سامانسامان
  10. زهرا گفت:

    متوجه نشدم کجاش مشکل داشت، حالا به فرض که آقای صبا نوشته و چارلی چاپلین هم اصلا خبر نداره، متن بدی نبود که چیز بدی نداشت، هر چند که نسبت دادنش به چارلی غلط و دروغ باشه، اما متن رو خوشم اومد، البته من فقط این متن رو اولین بار خوندم و شما میگید کسی دیگه متن رو نوشته.
    منم نمی‌ دونم اما شایدم حق با شماست و صبا نوشته، اما متن خوبی بود

    زهرازهرا
  11. هادی گفت:

    نامه مشهور چارلی چاپلین به دخترش با عنوان «برهنگی بیماری عصر ماست» را می توان بزرگترین دروغ در مطبوعات ایران دانست که با گذشت بیش از چهل سال از انتشار این دروغ، به عنوان یک اثر واقعی نقل و انتشار می شود.

    جالب است که این نامه دروغین در مقدمه چند کتاب هم منتشر شده و به آن استناد می شود. به ویژه بخش مربوط به برهنگی در آن و توصیه اخلاقی چارلی چاپلین به دختر رقاصه اش جرالدین مورد توجه همگان قرارگرفته است. جالب این که این نامه به چند زبان زنده دنیا از جمله انگلیسی، آلمانی و ترکی استانبولی ترجمه شده است.

    به گزارش صراط، «فرج‌الله صبا» روزنامه‌نگار کهنه کار و نویسنده این مطلب تاثیرگذار بارها با ابراز ندامت و پشیمانی از مخاطبان نشریه خود به دلیل این دروغ بزرگ عذرخواهی کرده است اما همچنان این نامه بدون هویت نقل قول و دست به دست می گردد.

    هادیهادی
  12. اصغر کله پز گفت:

    این نامه رو فرج الله صبا نوشته و کاملا تخیلی است.

    اصغر کله پزاصغر کله پز
    • رضا گفت:

      اصغر آقا عزیز
      خواننده های محترم
      این نامه قدمتی به اندازه عمر همه شما داره و متعلق به چارلی هست
      در کتب مختلف خارجی هم قابل مشاهده است
      ولی حیف که به جالی عمل کردن و تامل در مطالب آن به دنبال نویسنده آن میگردیم
      آنقدر که شما اصرار بر اثبات یا انکار نویسنده دارید خود او ندارد
      کاش متن کتابها را به یاد داشتیم نه اسم آنها را
      کاش به جای کتابخانه داشتن کتاب خواندن میاموختیم

      رضارضا
  13. راجا گفت:

    سلام. این نامه را خیلی سال پیش که بحث حجاب و فضای مجازی هم نبود من لابه لای کتابهای قدیمی خوانده بودم. حرف حق است. توصیه می کنم همه دوستان کتاب ارزشمند زندگی نامه چارلی چاپلین را بخوانید.

    راجاراجا
  14. s.m گفت:

    حرفاش خیلی جالب و و تکاننده اصلا هرکی نوشته خیلی متن های پرتجربه ای نوشته برای یه دختر .به نظرم دختر باید اون ابهت زیبای پاکدامنیشو حفظ کنه هرچند الان تو جامعه ما الان دختران دارن دعوای روسری میکنند ولی موی بدون روسری هم باید پاکدامنیش حفظ بشه به عنوان یه دختر باید بعضی چارچوب ها تو زندگیمون باشه من نمیگم خیلی پاکم یا مومنم نه خیلیم ساده و عین دخترای امروزی هستم ولی بعض چاچوب ها باید حفظ بشه

    s.ms.m
  15. کاربر 25777 گفت:

    بیشتر شبیه نوحه سرایی ملاهای ایرانی بود

  16. کاربر 7764 گفت:

    نامه خوبی بود ممنونم جادوی باور

  17. جلیلیان گفت:

    من هم می دانم که این نامه متعلق به چارلی نیست، هرچه هست خیلی زیبا و دلنشین است
    و عباراتی دارد که درس انسان سازی را می توان از آن آموخت.
    از نویسنده خوش ذوق آن ممنونم.

    جلیلیانجلیلیان
  18. مسعود گفت:

    چرا نمیخواین باور کنید که این نامه رو فرج الله صبا نوشته و روح چاپلین هم ازش خبر نداره

    مسعودمسعود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2015 © تمامی حقوق این سایت متعلق به جادوی باور است.
Whatsapp
phone