اشتراک ویژه ورود / ثبت نام

زندگینامه بنیتو موسولینی از روزنامه نگاری تا رهبری جنگ جهانی + عکس

زندگینامه بنیتو موسولینی از روزنامه نگاری تا رهبری جنگ جهانی + عکس

تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۴۰۱

بنیتو موسولینی یکی از برجسته ترین و معروف ترین نخست وزیران پادشاهی فاشیست ها در ایتالیا بوده است.

از او به عنوان سیاستمدار، روزنامه نگار و یکی از اعضای پیشروی هیئت ملی حزب سوسیالیست در ایتالیا یاد می شود.

مهم ترین دلیلی که باعث شد تا بنیتو موسولینی به درجات عالی در سیاست و دولت برسد، پایه گذاری جنبش فاشیسم بود.

او با استفاده از نفوذ هایی که در دولت پیدا کرد، توانست بین دولت ایتالیا و پاپ پیمان نامه ای به نام لاتران را بنویسد که به دشمنی آنها پایان دهد و استقلال واتیکان را رسمی کند.

بنیتو موسولینی با کمک هایی ارزشمندی که به ایران می کرد، توانست با حمایت از دولت آلمان، نیروی دریایی را در زمان شاهنشاهی رضا خان در ایران، تاسیس کند.

این کمک ها شامل ساخت و ارسال انواع کشتی به ایران، آموزش های دریانوردان ایرانی و ارسال مربیان اروپایی با جدید ترین فنون دریایی به ایران می باشند.

در این بخش از زندگینامه افراد موفق قصد داریم زندگینامه بنیتو موسولینی را مورد بررسی قرار دهیم، پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.

تولد و کودکی بنیتو موسولینی

کودکی بنیتو موسولینی

بنیتو آمیلکاره آندره آ موسولینی (Benito Amilcare Andrea Mussolin) در ۲۹ ژوئیه ۱۸۸۳ میلادی (۷ مرداد ۱۲۶۲ شمسی) در شهرستان پرداپیو واقع در یک کومونه (از اصلی ترین تقسیمات کشوری) در شهری به نام فورلی چزنا واقع در ایتالیا به دنیا آمد.

پدرش آلساندرو موسولینی نام داشت که شغلش آهنگری بود و همچنین مادرش از معلمان مدرسه کاتولیک بود که تنها برای حزب کاتولیک تدریس می کرد.

پدر وی از دوست داران سیاست بود به گونه ای که اسم رئیس جمهور لیبرال مکزیک (بنیتو خوآرس) را بر روی پسرش گذاشت.

اسم های میانی بنیتو موسولینی نیز برگرفته از دو سوسیالیست ایتالیایی با اسم های آندره آ کوستا و آمیلکاره چیپریان می باشد که پدرش به دلیل تعصب بر روی حزب سوسیالیست این کار را انجام داده است.

در این خانواده علاوه بر بنیتو که ارشد ترین فرزند بود، یک پسر به نام آرنولد و یک خواهر به نام ادویج زندگی میکردند.

پدرش که سوسیالیست (جامعه گرایی در هدف ایجاد برابری در زمینه های سیاسی، اقتصادی و غیره برای تمامی اقشار) بود و مادرش که از متعصبان کاتولیک (از ارکان مهم دین مسیحیت که پیروان زیادی دارد) بود، به واسطه حواشی پیرامون غسل نکردن بنیتو موسولینی در دوران نوزادی، وی را به مدرسه شبانه روزی فرستادند تا توسط راهب های سالیزی پرورش یابد.

بنیتو موسولینی در این مدرسه به درجات عالی دست پیدا کرد به گونه ای که توانست در دوره های کارآموزی ابتدایی دبیری را با موفقیت پشت سر بگذارد.

در سال ۱۹۰۲ میلادی (۱۲۸۱ شمسی) عقیده بنیتو موسولینی ترکیبی از سیاست های مختلف چهره های معروف در حزب سوسیالیست با واقعیت انسان گرایانه بود.

چهره هایی چون کارلو پیساکانه، جوزپه گاریبالدی و جوزپه ماتزینی از ارکان اصلی این حزب بودند.

در همین سال، بنیتو موسولینی به واسطه مرگ جوزپه گاریبالدی، یک سخنرانی به واسطه ستایش از این سوسیالیست انجام داد.

دوران جوانی، فرار از سربازی و دستگیری

سربازی بنیتو موسولینی

بنیتو موسولینی در سال ۱۹۰۲ میلادی (۱۲۸۱ شمسی) برای این که از خدمت اجباری سربازی فرار کند، به سوئیس مهاجرت کرد.

او در این کشور، به شهر هایی چون فریبورگ، برن و ژنو رفت و در این شهر ها سنگ تراشی می کرد و این گونه مایحتاج خود را تامین می نمود.

او در مدت حضورش در سوئیس، در مورد کتاب ها و گفته های چهره های معروف چون فردریش نیچه (فیلسوف)، ویلفرد پارتو (جامعه شناس) و ژرژ سورل (سندیکالیست یا نوعی سوسیالیست که جنبش کارگری را هدف قرار داده است) مطالعاتی انجام داد.

بنیتو موسولینی از سوی چهره های دیگری چون شارل پگی (سوسیالیست مسیحی) و هوبرت لاگاردله (سندیکالیست) تحت تاثیر عقیده شان قرار گرفت.

بنیتو موسولینی در سوئیس در جنبش سوسیالیست های ایتالیایی حضور پر رنگی را ایفا کرد و در نشریه ای که L`Avvenire del Lavoratore نام داشت، فعالیت می نمود.

او چندین سخنرانی در قامت دبیر اتحادیه کارگران ایتالیایی برای کارگران انجام داد. این سخنرانی ها و حضور فعال در جنبش ها باعث شد تا در سال ۱۹۰۳ میلادی (۱۲۸۲ شمسی) توسط پلیس برن به اتهام حمایت از اعتصابات خشونت آمیز دستگیر شد.

به واسطه اثبات جرم وی، او به ایتالیا دیپورت شد تا حضورش در زندان به دو هفته بیشتر طول نکشد.

پس از بازگشت به ایتالیا، او تصمیم گرفت هویت خود را تغییر دهد و به سوئیس بازگردد تا در سال ۱۹۰۴ میلادی (۱۲۸۳ شمسی) یک بار دیگر در ژنو دستگیر شود و از این شهر اخراج شد.

بنیتو موسولینی به شهر لوزان رفت و در دپارتمان علوم اجتماعی دانشگاه همین شهر، حاضر شد.

او در این دانشگاه در کلاس هایی که ویلفردو پارتو برگزار می کرد، تحصیل کرد.

در سال ۱۹۳۷ میلادی (۱۳۱۶ شمسی) که ویلفردو پارتو نخست وزیر ایتالیا بود، در مناسب ۴۰۰ امین سالروز تاسیس دانشگاه لوزان، بنیتو موسولینی از او مدرک دکتری افتخاری را دریافت کرد.

بنیتو موسولینی در دسامبر ۱۹۰۴ میلادی (آذر-دی ۱۲۸۳ شمسی) به ایتالیا بازگشت زیرا که در مورد قانون بخشش سرباز های فراری چیزهایی شنیده بود.

اما این قانون برای کسانی بود که اعزام آنان به ارتش بود و این مورد شامل حال بنیتو موسولینی قرار نمی گرفت تا این که در ۳۰ دسامبر ۱۹۰۴ میلادی (۹ دی ۱۲۸۳ شمسی) برای رفتن به سربازی، به سپاه برسالیری در شهر فورلی ملحق شود.

او به مدت ۲ سال سربازی خود را در این سپاه گذراند و پس از آن به شغل سابق خود که معلمی بود، بازگشت.

روزنامه نگاری برای حزب سوسیالیست

بنیتو موسولینی با کت و شلوار در میان مردم روم

بنیتو موسولینی در فوریه ۱۹۰۹ میلادی (اسفند ۱۲۸۷ شمسی) ایتالیا را به مقصد شهری به نام ترنتو ترک کرد.

این شهر سابقا در تصرف امپراتوری اتریش بوده است که در حال حاضر در شمال ایتالیا واقع می باشد.

او در این شهر در قامت معلم برای حزب کارگر فعالیت کرده است. او همچنین در دفتر روزنامه حزب سوسیالیست محلی، به عنوان ویرایشگر روزنامه L`Avvenire del Lavoratore آغاز به کار می نمود.

اما این فعالیت ها دوام زیادی نداشت تا این که در سال ۱۹۱۰ میلادی (۱۲۸۹ شمسی) به شهر میلان رفت و پس از مدت کوتاهی به شهر فورلی (زادگاهش) بازگشت.

او در فورلی برای هفته نامه Lotta di Classe  به عنوان ویرایشگر فعالیت می کرد.

دیدگاه بنیتو موسولینی این بود که چون به سوئیس رفته بود و اندیشه های سیاسی و علمی چهره های معروف سوئیسی را خوانده بود، یک روشنفکر شده است اما او برای این تفکر نیازمند دانش های بیشتری بود.

او که زبان های آلمانی و فرانسوی را شخصا و بدون معلم یاد گرفته بود، چندین کتاب و دست نوشته های کانت، نیچه و شوپنهاوئر را به زبان ایتالیایی ترجمه و بازنویسی کرده است.

از دیگر اقدامات بازگردانی وی می توان به مقالات و روزنامه های آلمانی اشاره نمود.

بنیتو موسولینی دیگر به یکی از برجسته ترین چهره هایی تبدیل شده بود که در حزب سوسیالیست فعالیت می کرد.

حضور او در جنبش ها و مخصوصا در شورشی که این حزب عدم وقوع جنگ دولت ایتالیا با لیبی انجام داده بود، بسیار بر معروفیت وی تاثیر گذاشت.

او به شدت با جنگ امپرالیستی در لیبی مخالف کرد که این مخالفت ها باعث شد تا به مدت ۵ ماه به زندان برود.

پس از بازگشت وی از زندان، او دو تجدید نظر طلب حزب سوسیالیست که ایوانوئه بونومی و لئونیدا بیسولاتی نام داشتند را به واسطه حمایت از جنگ را از حزب سوسیالیست اخراج کرد.

بنیتو موسولینی به واسطه فعالیت های ارزشمند در زمینه ویرایشگری، از طرف این حزب به سمت ویرایشگر روزنامه حزب سوسیالیست (Avanti) درآمد.

در زمان مدیریت او، شمارش روزنامه از ۲۰ هزار به ۱۰۰ هزار افزایش پیدا کرد. او علاوه بر حضور ارزشمند در راهپیمایی ها، گزارش هایی را نیز ترتیب می داد و برای بنگاه خبری هرست، تا سال ۱۹۳۵ میلادی (۱۳۱۴ شمسی) گزارش تهیه می کرد.

بازه دانش بنیتو موسولینی به قدری بالا بود که نوشتار گزارش هایی مبنی بر فلسفه مارکسیستی (به طور کلی به معنای چگونگی پاسخ به مسائل سیاسی) برایش آب خوردن بود به گونه ای که از معروف ترین آثار مارکسیستی بازنگری می کرد.

او در نوشته های خود، مارکس را به عنوان برجسته ترین نظریه پرداز سوسیالیسم معرفی کرده است.

بنیتو موسولینی در سال ۱۹۱۳ میلادی (۱۲۹۲ شمسی) زندگینامه جان هوس را که سراسر تاریخی و سیاسی بود، را نگارش کرد.

جان هوس یک کشیش اهل جمهوری چک، اصلاح طلب و مترجم و  رهبر حزب یا جنبش مذهبی بود.

در همین سال ها، بنیتو موسولینی از عقاید نیچه مخصوصا از عقیده “خدا مرده است”، پیروی می کرد و در مورد مساوات خواهی حزب سوسیالیسم، مخالفت هایی انجام می داد.

او بر این باور بود که این حزب دچار تحریف شده و باید با عقاید نیچه، پیش برود.

زیرا که موسولینی بسیار توسط نوشته های نیچه تحت تاثیر قرار می گرفت.

کمی بعد نوشته های موسولینی مبنی بر مارکسیسم و مساوات خواهی، با یکی از هدف های نیچه مطابقت پیدا کرد.

اخراج از حزب سوسیالیسم ایتالیا

جوانی بنیتو موسولینی

با شروع جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ میلادی (۱۲۹۳ شمسی) به واسطه حس میهن پرستی سوسیالیست های کشور هایی چون اتریش، انگلستان، فرانسه و آلمان، این حزب در امورات جنگی کشورشان دخالت می کردند.

در ایتالیا نیز این حزب برای حضور در جنگ دخالت هایی انجام داد ولی با این تفاوت که مخالفانی نیز در این حزب حضور داشتند زیرا که نمی خواستند تا کشورشان وارد جنگ شود.

یکی از معروف ترین و مهم ترین افرادی که نقش بسزایی در جنگ جهانی اول برای ایتالیا ایفا کرد، گابریله دانونتسیو نام داشت که با فعالیت های نظامی و سیاسی او، ایالات از دست رفته ایتالیا توسط امپراتوری اتریش مجددا بازگردانده شد.

اما این فتوحات در حالی اتفاق افتاد که ایتالیا دچار یک دو قطبی در بزرگترین حزب خود شده بود.

موافقان و مخالفان جنگ در حزب سوسیالیست باعث ایجاد اختلافاتی در بین بزرگان این حزب شده بود.

پس از حمایت چندین سندیکالیست به نام های فیلیپو کوریودونی، آلکسته دو آمبریس و آنجلو الیویرو الیوتی، موسولینی هنوز اقدامی برای موضع گیری خود نکرده بود.

در همین زمان تعداد زیادی از حامیان حزب سوسیالیسم به واسطه عدم شرکت ایتالیا در جنگ دست به اعتصاب زدند که چندین کشته بر جای گذاشتند.

سرانجام این حزب تصمیم گرفت تا در جنگ حضور پیدا نکند. این اعتصابات به نام “هفته سرخ” نام گذاری شده بود.

بنیتو موسولینی در ابتدا به حمایت از حزب سوسیالیسم با نگارش مقاله ای از مخالفت در جنگ خبر داد.

این مقاله در اوت ۱۹۱۴ میلادی (مرداد ۱۲۹۳ شمسی) با عنوان “مرگ بر جنگ، ما بی طرف می مانیم” منتشر شد.

اما او کمی بعد با منظری دیگر به جنگ نگاه کرد به طوری که اگر دودمان هابسبورگ که یکی از دودمان های پادشاهی در اروپا بود، در این جنگ شکست می خورد، احتمال سرکوب حزب سوسیالیسم توسط این دودمان به صفر می رسید.

این دودمان ریشه ای سوئیسی و کانتون آرگویی دارد. بنابراین موسولینی تغییر عقیده داد و از جنگ حمایت کرد.

یکی از اقدامات اساسی سیاسی بنیتو موسولینی در جنگ جهانی اول، در جلسات خود در حزب سوسیالیست شرح می کرد که با فروپاشی دودمان هابسبورگ و پادشاهی هوهنتسولرن و ترکیه، بستری برای طبقه کارگران فراهم خواهد شد که با اهداف این حزب مطابقت پیدا می کرد.

او پس از متقاعد کردن بزرگان این حزب، شروع به مقابله با مخالفان جنگ در حزب سوسیالیست کرد.

بنیتو موسولینی دیگر غیر قابل کنترل شده بود و در ستیز با مخالفان جنگ افراط می کرد تا سرانجام با نقد های آشکار حزب سوسیالیست، باعث شد تا از این حزب اخراج شود.

فعالیت های بعد از اخراج از سوسیالیست و پایه گذاری فاشیسم

جوانی بنیتو موسولینی

بنیتو موسولینی پس از اخراج از حزب سوسیالیست، به اردوگاه ناسیونالیسم رفت و عدم حمایت خود را از طبقه کارگران را علنی کرد.

او در اکتبر ۱۹۱۴ میلادی (مهر ۱۲۹۳ شمسی) یک دفتر روزنامه را با نام Faci Rivoluzionari d`Azione Internazionalista  را بنا نهاد.

او دیگر به طور رسمی برای ناسیونالیست ها کار می کرد و مداخله اش در جنگ، باعث شد تا از کمپانی های بزرگ ایتالیایی از جمله Ansaldo تسلیحاتی را برای اداره بهتر دفتر روزنامه اش دریافت کند.

کمی بعد این دفتر روزنامه به نام “مردم ایتالیا” با کمک سوسیالیست ها و حامیان جنگ تغییر کرد.

هر چه زمان بیشتری می گذشت، متحدان ایتالیا از جمله فرانسه کمک های زیادی برای رونق و گسترش فعالیت های این دفتر روزنامه کردند.

فرانسوی ها به واسطه دریافت کمک های بیشتر از سوی حزب سوسیالیت ایتالیا در جنگ، به موسولینی کمک می کردند تا با نفرات و تجهیزات بیشتری در جنگ حضور پیدا کنند.

بنیتو موسولینی به واسطه نفوذش در سیاست، یک سخنرانی تند را مبنی بر عدم توانایی سوسیالیسم ارتدکس در به رسمیت شناختن جنگ جهانی اول و وفاداری آنان انجام داد که به شدت این حزب را محکوم کرد.

حضور در جنگ جهانی اول به عنوان سرباز

تصویری از جنگ جهانی اول

بنیتو موسولینی به واسطه هم نظری با چزاره باتیستی که یک روزنامه نگار و سیاستمدار ایتالیایی بود، دوست شد و با هم برای خدمت به کشورشان وارد صحنه جنگ شدند.

بنیتو در ۹ ماه حضورش ابتدا به منطقه های عملیاتی خطرناکی فرستاده شد که باعث شد در همان هفته های اول حضورش، به وسطه فاصله نزدیکی که با انفجار یک نارنجک داشت، به صورتش آسیب جدی وارد شود.

او بعدا یک کتاب از خاطرات خود با نام “خاطرات جنگ” را تالیف نمود. او در همین زمان به بیماری تب شبه حصبه (تبی همراه با علائمی شبیه ایجاد رنگ هایی بنفش در ناحیه قفسه سینه که خبر از عفونت می دهد) مبتلا شد.

از آسیب دیدگی های شدیدی که در جنگ برای وی پیش آمد، می توان به خمپاره ای که در سال ۱۹۱۷ میلادی (۱۲۹۶ شمسی) در نزدیکی سنگرش منفجر شد اشاره کرد که موجب شد تا قریب به ۴۰ ریز و براده آهن در بدنش پخش شود.

به همین سبب او به پشت جبهه های جنگ برای درمان فرستاده شد و هرگز به خط مقدم این جنگ بازنگشت.

زندگی شخصی بنیتو موسولینی

بنیتو موسولینی و همسرش راکله گوئیدی، به همراه فرزندانش

بنیتو آمیلکاره آندره آ موسولینی در سال ۱۹۱۴ میلادی (۱۲۹۳ شمسی) اولین ازدواج خود را با زنی به نام ایدا دالسر ثبت نمود. ثمره این ازدواج پسری به نام بنیتو آلبینو موسولینی شد.

موسولینی یک سال پس از اولین ازدواجش، با زنی به نام راکله گوئیدی که سابقا به او علاقه داشت، در شهر فورلی ازدواج کرد.

هرچه موسولینی قدرتمندتر می شد، خانواده نخست خود (ایدا دالسر و پسرش) به فراموشی سپرده می شد و بعد ها به خاطر اسم موسولینی که با آن ها بود، مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند.

راکله گوئیدی در روستایی نزدیک ترنتو به دنیا آمده بود و اولین آشنایی او با موسولینی به ملاقت وی در یک کومونه در شهر برگامو که به ترویلیو مشهور است، باز می گردد.

موسولینی از زن دومش صاحب دو دختر به نام های ادا و آنا ماریا شد. علاوه بر این دو دختر، سه پسر به نام های ویتوریو، برونو و رومانو از دیگر فرزندان این زوج می باشند.

از دیگر همسران او می توان به مارگریتا سارفاتی که به مادر یهودی فاشیسم مشهور است و کلارا پتاچی که آخرین همسر قانونی وی می باشد، اشاره نمود.

موسولینی در طول فعالیت های سیاسی اش در حزب فاشیسم، با چندین زن از حامیان این حزب رابطه داشته است.

تاسیس حزب ملی فاشیست

بنیتو موسولینی

بنیتو موسولینی پس از این که در جنگ مجروح شد و به پشت جبهه بازگردانده شد، اعتقاداتش در مورد حزب سوسیالیست دگرگون شد.

این تفاوت عقیده باعث شد تا از سوی سازمان امنیت کشور انگلستان در بخش پنجم (MI5) با دریافت هفته ای ۱۰۰ پوند در سال ۱۹۱۷ میلادی (۱۲۹۶ شمسی) به سیاست ورود پیدا کند.

او در عوض این پول وظیفه داشت که با تبلیغات جنگ مردان را به ورود به جنگ دعوت و با معترضین جنگ برخورد کند.

موسولینی شخصا از سوی ساموئل هوار (عضو سابق ارتش نیروی زمینی ارتش انگلستان) دستور و کمک دریافت می کرد.

بنیتو موسولینی با الهام از آثاری چون افلاطون، نیچه، ویلفردو پارتو و ژرژ سورل پایه های ایدئولوژیکی فاشیسم را قرار داد.

از ویژگی های این حزب می توان به قواعد کتاب افلاطون، مقابله با دموکراسی، پیروی از نظام طبقاتی به جای تضاد طبقاتی (تشریک طبقاتی)، تکذیب مساوات خواهی، ایجاد طبقه ای از شهروندان به نام جنگجویان، شهروندان همانند قاضیانی اند که دولت به آنان حکم برخورد با امور را داده است و دخالت دولت در بخش آموزش برای سوق دانش آموزان به حکمرانی و جنگجویی.

بنیتو موسولینی ادعا می کرد حقوق طبیعی در هستی وجود دارد که مردان (منظور همه مردم) باید به آنان دست یابند.

مردان این حزب می بایست کشور های دیگ را تحت سلطه خود قرار دهند.

در ادامه این ادعا، در برابر هر نژادی چون مادون و بربر و اسلاو باید از سیاست چماق استفاده کرد.

برای او مهم نگرانی در مورد قربانیان جنگ معنا نداشت و مرز های ایتالیا باید کیلومتر ها بیشتر می شد تا از آلپ دیناری، گذرگاه برنر و مونته نوسو می گذشت.

باور وی این بود که می تواند هزاران اسلاو بربری را برای صد ها ایتالیایی قربانی کند.

حدود سال ۱۹۱۸ میلادی (۱۲۹۷ شمسی) ایتالیا توانست حکمران مناطقی شود که در اختیار حکومت اتریش و مجارستان بود.

این سرزمین ها توسط بینتو موسولینی به مناطقی تبدیل شدند که حدود ۵۰۰ مدرسه ابتدایی کروات و اسلوونیایی، دبیرستان وولوسکا پلمپ شدند.

تعداد زیادی از کتابخانه ها ممنوع الکار شدند و معلمان به کوچ از این مناطق به سمت ساردینیا و ایتالیای جنوبی مجبور شدند.

بنیتو موسولینی بر این باور بود که سیاه پوستان آفریقایی در همه صورت باید از نظر جایگاه و مقام از سفید پوستان پایین تر باشند.

فرزندآوری سیاه پوستان برای موسولینی این پیامد را داشت که در آینده ای نه چندان دور تعداد سیاه پوستان رشد چشمگیری داشته و شرایط به گونه ای می شود که می توانند به آمریکا حکمرانی کنند.

این نوع تفکر باعث شد تا وی همواره نگاه به مراتب متفاوت تری به سیاه پوستان داشته باشد به گونه ای که تا حد زیادی برای تنزل مقام آنان تلاش کند.

یکی از تفکرات موسولینی بنا بر این بود که کشور هایی چون ایتالیا که زاد و ولد در آن افزایش داشت، باعث می شد تا آن کشور اقتدار بیشتری داشته باشند اما کشور هایی که جمعیت آنان کاهش می یابد، می بایست متحمل رنج و مرگ شوند.

بنیتو موسولینی پس از پایه گذاری حزب فاشیسم، قصد داشت تا این حزب را به عنوان گروهی “انقلابی” و “محافظه کار” به دیگر مردمان نشان دهد.

به دستور موسولینی یک جوخه از سربازان ماهر و با تجربه از سربازان حزب فاشیسم توسط دینو گراندی گردآوری شد که این جوخه به نام پیراهن سیاهان شهرت یافت.

هدف از تشکیل این جوخه این بود که انضباط به خیابان های ایتالیا بازگردانده شود.

این اتفاق در حالی رخ داد که سه حزب برتر حاکم بر ایتالیا که کمونیست، سوسیالیست و آنارشیست در خیابان ها با یکدیگر درگیر می شدند و همچنین پیراهن سیاهان نیز به منظور ایجاد نظم با آنان به زد و خورد می پرداخت.

کمی بعد پیراهن سیاهان بدون دخالت دولت ایتالیا، به صورت یک تهدید در مورد انقلاب کمونیستی فعالیت می کرد به گونه ای که تبلیغات حزب فاشیسم باعث شد تا مردمان زیادی به این حزب روی می آوردند تا این که به صورت رسمی در سال ۱۹۲۱ میلادی (۱۳۰۰ شمسی) حزب ملی فاشیست در ایتالیا پایه گذاری شد.

بنیتو موسولینی در همین سال توانست به مجلس ورود کند.

دستیابی بنیتو موسولینی به قدرت

بنیتو موسولینی در مقابل ارتش ایتالیا

بنیتو موسولینی شبانه به معتمدین حزب فاشیسم دستور داد تا پیراهن سیاهان در ۲۷ و ۲۸ اکتبر سال ۱۹۲۲ میلادی (۴ و ۵ آبان ۱۳۰۱ شمسی) به سمت شهر رم جمع شوند.

این گردآوری به این منظور بود که لوئیجی فاکتا (نخست وزیر لیبرال) از مقام خود کناره گیری کند تا حزب فاشیسم قدرت را به دست گیرند.

ویکتور امانوئل سوم پادشاه وقت ایتالیا که تمامی قدرت نظامی این کشور بر عهده وی بود، درخواست لیئوجی فاکتا مبنی بر کمک نظامی برای سرکوب حزب فاشیسم را نادیده گرفت تا لوئیجی به ناچار از مقام خود استعفا دهد.

موسولینی که در شهر میلان مانده بود و از دور حزب خود را رهبری می کرد، توسط پادشاه ایتالیا به رم فراخوانده شد تا حکومت جدید خود را تشکیل دهد.

تاریخ نویسان تصمیم پادشاه ایتالیا را ترس از کودتا توسط فاشیسم می خوانند.

بنیتو موسولینی با آگاهی به احتمال جنگ داخلی تلاش کرد تا آرامش و نظم را به رم برگرداند.

او همچنین سعی کرد تا با استفاده از نیرو های دولت و ارتش، به قدرت پیراهن سیاهان بیافزاید.

کسب عنوان نخست وزیری و تسلط بر یونان

تصویری از روزنامه و خبر توهین بنیتو موسولینی بر میلان

در آن زمان مقام نخست وزیری قدرت بسیار بالایی در ایتالیا داشت به نوعی که اداره حکومت بر عهده نخست وزیر بود.

پادشاهان برای در امان ماندن از کودتا، از مداخله در امورات کشوری خودداری می کردند.

زمانی که موسولینی به این مقام رسید، تعداد کمی از حزب فاشیسم در کابینه خود قرار داد و اغلب از لیبرال ها، ناسیونالیست ها و کشیش هایی از مردم ایتالیا در این کابینه حضور داشتند.

موسولینی در تلاش بود تا حکومتی توتالیتر تاسیس کند که خود به عنوان پیشوای اعظم (به عنوان دوچه) حضور داشته باشد.

توتالیتاریسم یکی از صفات قدرت در ایتالیا است که به تمامیت خواهی معروف است.

در توتالیتریسم رژیم تلاش می کند با استفاده از ایجاد رعب و وحشت در مردم، در کلیه امورات اجتماعی سیاسی، فرهنگی و آموزشی جامعه دخالت مستقیم کند.

با تشکیل رژیم تمامیت خواه، موسولینی رسما به عنوان دیکتاتور بر ایتالیا حکومت می کرد که این امر با ادغام نیرو های پیراهن سیاه و نیروی های رسمی دولت میسر شد.

در سال ۱۹۲۳ میلادی (اواخر ۱۳۰۱ شمسی)  زمانی که ایتالیا برای مدیریت کمیسیونی اختلاف بین آلبانی و یونان به یونان لشکر کشیده بود، بحرانی یونان را فرا گرفت.

این بحران به گونه ای بود که باید خواسته های ایتالیا پذیرفته می شد و در صورت عدم قبول دولت یونان، این کشور با تهدید جنگ رو به رو می شد.

موسولینی رسما لشکر خود را در شهر کورفو ساکن کرد و از دولت یونان درخواست غرامت و حکومت بر این شهر را داشت.

در نهایت یونان این درخواست های موسولینی را قبول کرد تا اولین بار حزب فاشیسم و بنیتو موسولینی در دنیا زبان زد شود.

خشونت بنیتو موسولینی

اعدام معترضین در برابر عوام

در زمان نخست وزیری و حاکمیت موسولینی، جیاکومو ماتئوتی که از نمایندگان حزب سوسیالیست در کابینه موسولینی بود، به طرز وحشتناکی کشته می شود.

جنازه او به دلیل اقداماتی که جهت مخالفت با موسولینی انجام می داد در اتومبیل شخصی اش نزدیک خانه اش پیدا می شود.

کمی بعد آمریگو دومینی به عنوان قاتل وی شناخته می شود و محکوم به دو سال حبس می گردد.

او پس از آزادی اغراق کرد که موسولینی شخصا ماتئوتی را کشته است که پس از این حرف مجددا برای چند ماهی به حبس محکوم شد.

مرگ نماینده سوسیالیست با واکنش اندک و ناچیزی رو به رو شد و گاها چند نماینده از احزاب لیبرال، سوسیالیست و میانه رو ها برای عزل موسولینی نزد پادشاه وقت ایتالیا که ویکتور امانوئل سوم بود، رفتند که درخواست آنان توسط پادشاه ایتالیا رد می شد.

پس از ملاقات های چندین باره نمایندگان احزاب با پادشاه، کنسول های پیراهن سیاهان در ۳۱ دسامبر ۱۹۲۴ میلادی (۱۰ دی ۱۳۰۳ شمسی) پس از ملاقات با موسولینی به وی این اخطار را دادند که در صورت عدم سرکوب مخالفان توسط خود موسولینی، خود پیراهن سیاهان این کار را انجام خواهند داد.

موسولینی پس از این دیدار به این فکر افتاد که ممکن است نظامیان خود کودتایی برای براندازی وی انجام دهد به همین خاطر چندین سخنرانی کرد که در آن رفتار های خشونت آمیز پیراهن سیاهان را نقد نمود.

با این حال تا سال ۱۹۲۷ میلادی (۱۳۰۶ شمسی) این گروه نظامی منحل نشد.

ایتالیا کشوری فاشیسم

کتاب صوتی آرزوی تو دستور توست اثر کوین ترودو

از مهم ترین ابتکارات بنیتو موسولینی در دوره حکومت فاشیسم بر ایتالیا، انتصاب جنبش فاشیست به نماینده ای سیاسی از کل احزاب ایتالیا بود. این کار باعث شد تا آریستوکراسی (نخبگانی که در امر حکومت فعالیت می کردند) از قدرت کمتری برخوردار شوند. علاوه بر آن، نمایندگی طبقه کارگر نیز بر عهده حزب فاشیسم بود.

اقدامات موسولینی همواره جهت از بین رفتن و یا کاهش حامیان احزاب مختلف ایتالیا جز فاشیسم بود که باعث می شد تا به طرفداران خود بیافزاید تا قدرت وی بیشتر شود.

حکومت موسولینی شبیه هر دیکتاتوری دیگر، در برخورد با مخالفان، با خشونت و تهدید همراه می شد که این امر توسط پیراهن سیاهان صورت می گرفت.

تشکیل حکومتی نو

سخنرانی بنیتو موسولینی در برابر مردم ایتالیا

بنیتو موسولینی در سال های ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۷ میلادی (اوایل ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۶ شمسی) با عبور از خط قرمز های قانونی، محدودیت هایی را که در حکومت خود می دید را از بین ببرد و دولتی به نام “دولت پلیسی” را تشکیل دهد.

موسولینی در دولت نوپای خود، از عنوان رئیس شورای وزیران به ریاست حکومت در ۲۴ دسامبر ۱۹۲۵ میلادی (۳ دی ۱۳۰۴ شمسی) به مردم شناخته شد گرچه هنوز در عرصه بین الملل به عنوان نخست وزیر معروف بود.

مقام جدید باعث شد تا به جز پادشاه ایتالیا دیگر در برابر مردم و جلسات وزیران پاسخگو نباشد. این نوع اختیار در ایتالیا به عنوان لایحه Christmas Eve Law شناخته می شود.

موسولینی برای اولین بار در ۷ آوریل ۱۹۲۶ میلادی (۱۷ فروردین ۱۳۰۵ شمسی) توسط دختر لرد آشبورن که “ویولت گیبسون” از ایرلند نام داشت، مورد ترور قرار گرفت.

موسولینی از این اقدام در امان ماند و دستور داد تا پس از دستگیری ویولت گیبسون، وی را به کشور خود دیپورت کنند.

اقدامات دیگری برای ترور موسولینی صورت گرفت که مهم ترین آنان توسط پسری ۱۵ ساله به نام آنتئو زامبونی بود که پس از دستگیری در بولونیا، در همین شهر به اصطلاح لینچ شد. (لینچ به معنای اعدام یا ضرب و شتم مجرم در حضور مردم می باشد.(

یکی از مهم ترین اقدامات موسولینی در این دوره، تمامی احزاب غیرقانونی خوانده شد و ایتالیا به کشوری تک حزب تبدیل شد.

در پی این اقدام، شورای عالی فاشیسم جایگزین قانون انتخابات پارلمانی شد بدین منظور که لیست کاندیدان توسط این شورا انتخاب می شد و پس از همه پرسی تایید یا رد می شد.

شورای عالی فاشیسم از ۵ سال پیش ایجاد شده بود و اکنون رسمیت داشت تا به عنوان قانون اساسی ایتالیا به مردم معرفی شود.

تنها قدرتی که توانایی مقابله با موسولینی را داشت، شورای عالی قدرت بود در حالی که هنوز از دیگر حامیان احزاب در ایتالیا در مقامات این شورا فعالیت می کردند.

با این حال آن ها تمام تلاش خود را می کردند تا موسولینی را عزل کنند.

موسولینی برای حفظ کنترل جنوب کشور به سیسیل لشکر کشی کرد تا باند مافیای این شهر را توسط چزاره موری نابود کند.

پس از پیروزی، چزاره موری به عنوان بخش دار شهر پالرمو توسط موسولینی منصوب شد.

چزاره موری همانند موسولینی با اعمال خشونت و برده داری زنان و کودکان شهر ها را وادار به تسلیم می کرد.

این خشونت ها بعد ها لقب بخش دار آهنین را به وی داد.

کمی بعد چزاره موری توسط موسولینی برای همکاری با مافیا عزل شد تا با جنگ داخلی، تعداد کشته شده های مردم از ۲۰۰ به ۲۳ تن کاهش یابد.

کمی بعد موسولینی، چزاره موری را به عنوان سناتور تبلیغات فاشیست برگزید.

فعالیت بنیتو موسولینی در لیبی

بنیتو موسولینی در مقابل هواپیماهای جنگنده

بنیتو موسولینی در کشور لیبی از سال ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۷ شمسی) اصلاحات لیبرالیسمی انجام می داد که آموزش زبان بربر و عربی و همچین اجازه کسب عنوان شهروندی ایتالیا برای مردم لیبی از مهم ترین این اصلاحات بود که به مراتب این اقدامات ترویج زیادی پیدا کرد.

در همین سال های آغازین که جوزپه ولپی فرماندار ایتالیایی کشور لیبی بود، پس از دیدار با موسولینی و آگاهی به رسیدن قدرت فاشیسم، از دستورات موسولینی پیروی کرد.

این دستورات اعم از عدم اعمال سیاست هایی که باعث می شد تا ایتالیایی ها با مردم لیبی برابر باشند، کشتار مردم به منزله مقاومت در برابر مصادره زمین های اهالی لیبی توسط ایتالیایی های استعمارگر و مقابله با عمر مختار که از رهبران مردم مقاوم لیبی در برابر ایتالیایی های فاشیست بود.

برقه یا سیرنائیک یکی از شهر های ساحلی شرقی کشور لیبی است که مورد حمله شیمیایی نیروی هوایی ایتالیا قرار گرفت.

بدین منظور نیرو های مقاوم و مردم عادی توسط نیرو های ایتالیا جداسازی شدند.

مردم عادی در اردوگاه ها و نیرو های مقاوم در سطح شهر مخفی شدند.

بنیتو موسولینی قهرمان و ساخت و ساز

بنیتو موسولینی برای این که بتواند ذهن مردم ایتالیا را تحت تاثیر قرار دهد، از پروپاگاندا استفاده کرد.

پروپاگاندا از جمله ارتباطاتی است که به وسیله تبلیغات سیاسی برای سوق دادن افکار عمومی استفاده می شود تا به هدف دلخواه خود برسد.

حکومت تلاش میکرد از موسولینی قهرمانی ملی بسازد.

بنیتو موسولینی ادعا می کرد که ابر انسانی که نیچه در کتاب های خود می گفت، من هستم و مرد سالاری وی باعث می شد تا با خدا قیاس شود.

کشور ایتالیا سراسر نام بنیتو موسولینی بود به گونه ای که روزنامه نگاران نیز مجبور بودند برای ادامه کار، حتما در مورد موسولینی و شخصیت دروغین اش مطلب بنویسند.

در صورت سرپیچی از این کار، با پیراهن سیاهان رو به رو بودند.

بعد ها دفاتر روزنامه هایی که مورد تایید حکومت بودند قادر به ادامه کار شدند.

در همین برهه از زمان، پیراهن سیاهان دستور داشتند تا با کوچکترین مخالفتی برخورد قاطع داشته باشند و یا قبل از هر مخالفتی که صورت می گرفت، این جوخه از سربازان با ایجاد رعب و وحشت بین مردم، از بروز مخالفت ها و اعتراضات جلوگیری کنند.

از سویی دیگر ایتالیا در عرصه بین الملل با ساخت کشتی اس اس رکس (SS Rex) که قابلیت اقیانوس پیمایی را داشت،

پرستیژ ایتالیا را در دنیا ارتقا داد.

از دیگر ساخت و ساز های این زمان می توان به ساخت هواپیمای آب نشینی که (Macci M.C.72) نام داشت که این هواپیما توانست رکورد سریع ترین هواپیمای آب نشین را به نام خود ثبت کند.

قایق پرنده (Flying Boat) از جمله مهم ترین ساخته های ایتالیا بود که توسط ایتالو بالبو در اقیانوس اطلس به پرواز درآمد.

جنگ جهانی دوم

بنیتو موسولینی و ادولف هیتلر

در دهه ۱۹۳۰ میلادی (۱۳۱۹ شمسی) جمعیت فرانسه و انگلستان رو به کاهش بود. از نظر موسولینی این یک موضوع مهم و حیاتی برای از دست دادن اقتدارشان در اروپا بود.

بدین معنا که بنیتو موسولینی بر این باور بود که کاهش جمعیت این دو کشور دلیل ضعیف شدن آن ها است و آلمان ایتالیا به خاطر برتری جمعیت، لایق حکومت بر اروپا هستند.

از نظر جمعیت شناسی انگلستان یک کشور مرده به شمار می آمد زیرا که یک چهارم جمعیت آنان بالای ۵۰ سال سن داشتند.

جنگ های آن دهه وابسته به تعداد سرباز و ارتش بود به همین خاطر موسولینی، آلمان را یک متحد قوی تر می دید.

در فرانسه نیز نرخ مرگ و میر از تولد پیشی گرفته بود.

بنیتو موسولینی ایتالیا را به دلیل برتری جمعیت گزینه بهتری برای حکومت بر حوزه مدیترانه می دانست.

ایتالیا در آن برهه زمانی دو نقطه ضعف داشت:

  • اول آن که قدرت نظامی و اقتصادی ایتالیا به شدت نسبت به سایر کشور ها ضعیف تر بود.
  • دوم این که تجهیزات نظامی و اسلحه های مورد نیاز در این کشور برای ورود به جنگ موجود نبود و به همین دلایل از کشور متحد خود کمک درخواست کرد.

در ژانویه ۱۹۳۹ میلادی (دی ماه ۱۳۱۸ شمسی) هنگامی که نویل چیمبرلین (نخست وزیر وقت انگلستان) برای تحکیم روابط انگلستان با ایتالیا به رم سفر کرد، متوجه شد همانقدر که او مشتاق ایجاد روابط دوستانه با ایتالیا است، ایتالیا خواستار برقراری رابطه دوستانه با آلمان است.

به همین خاطر انگلستان و فرانسه در طی مصاحبه ای موسولینی را محکوم به لیسیدن چکمه های هیتلر کردند.

این دو کشور همچنین اظهار داشتند که درهای اتحاد برای ایتالیا همواره باز هستند.

اعلام جنگ

با شروع جنگ جهانی دوم، انگلستان و اعضای متفقین همچنان امید داشتند که ایتالیا همانند جنگ جهانی اول در کنار آن ها با آلمان بجنگد.

جمهوری فرانسه معتقد بود کشور ایتالیا نهایتا تا سال ۱۹۴۲ میلادی (۱۳۲۱ شمسی) به دلیل ضعف های اقتصادی و نظامی تسلیم گروه متفقین می شود.

به همین دلیل کشور فرانسه برخلاف به سایر گروه متفقین مایل بود که با ایتالیا وارد جنگ شود.

آدولف هیتلر نیز اظهار داشت تا زمانی که دوچه زنده است و در ایتالیا ساکن می باشد، از حضور ایتالیا در کنار آلمان برای رسیدن به خواسته های امپریالیسمی مطمئن است.

هیتلر همچنین اظهار داشت زودتر از آنچه که در تصور عموم است، آلمان و ایتالیا پیروز جنگ خواهند بود.

همین دلیلی بود تا ایتالیا ۱۰ ژوئن ۱۹۳۹ میلادی (۱۹ خرداد ۱۳۱۸ شمسی) بر علیه انگلستان و فرانسه اعلام جنگ کند.

ایتالیایی ها در جنگ آلمان و فرانسه به آلمانی ها ملحق شدند و برای تسخیر فرانسه راهی این کشور شدند.

مرگ بنیتو موسولینی

پیکر بنیتو موسولینی

هنگامی که نیرو های متحدین از متفقین در حال شکست بود، بنیتو موسولینی در ۲۵ آوریل ۱۹۴۵ میلادی (۵ اردیبهشت ۱۳۲۴ شمسی) شرایط جمهوری سالو را در حال سقوط می دید، تصمیم گرفت به همراه همسرش به سوئیس برود.

بنیتو و کلارا پتاچی به این دلیل سوئیس رفتند تا به همراه هواپیمایی به کشور اسپانیا سفر کنند تا به حکومت فاشیستی فرانکو ملحق شوند.

دو روز بعد زمانی که موسولینی به همراه همسرش در روستایی به نام دونگو مشغول وقت گذرانی بودند، پارتیزان های کمونیست آنان را شناسایی می کنند.

والریو و بلینی دو پارتیزانی بودند که آنان را دستگیر کردند اما هویت اصلی بنیتو موسولینی زمانی لو رفت که اوربانو لاتسارو که به عنوان کمیسر سیاسی پارتیزان ها فعالیت می کرد، وارد عمل شد.

فردای آن روز بنیتو موسولینی به همراه همسرش کلارا پتاچی، توسط رهبر پارتیزان ها که کلنلو والریو نام داشت، در روستایی به نام جیولینو دی متسریا تیرباران می شوند.

مرگ موسولینی دقیقا با دو روز قبل از اقدام به خودکشی هیتلر مصادف است.

پیکر بنیتو آمیلکاره موسولینی در ۹ آوریل ۱۹۴۵ میلادی (۹ اردیبهشت ۱۳۲۴ شمسی) در حالی به همراه سران برتر حزب فاشیسم به شهر میلان برده شد که به علت اعدام کشته شده بودند.

هنگامی که پیکرها به شهر رسیدند، مردم پیکر ها را با آب دهان و لگدمال بدرقه کردند و سرانجام از سر در پمپ بنزینی به نام اسو، آویخته شدند.

تا ساعت ها مردم به پیکر موسولینی سنگ پرتاب می کردند.

ایتالیا که آشفته شده بود، طرفداران متعصب فاشیسم توسط مردم کشف می شدند که شاخص ترین آنان، آکیله استاراچه نام داشت، که پس از چند روز محاکمه، اعدام شد.

پیکر موسولینی پس از چند روز سنگسار توسط مردم، در روز عید پاک سال ۱۹۴۵ میلادی (روز تعطیلی از یک شنبه های ماه آوریل یا مارس سال ۱۳۲۴ شمسی) در قبرستان متروکه ای در شمال میلان دفن شد.

اما دومینیکو لکیزی چند روز بعد پیکر را پیدا می کند و آن را مورد سرقت قرار می دهد.

سرانجام پس از چند ماه دست به دست شدن پیکر بنیتو موسولینی، پیکر وی در صندوقچه ای بزرگ در حومه شهر میلان قرار داده شد.

دیدگاه‌ها

2 پاسخ به “زندگینامه بنیتو موسولینی از روزنامه نگاری تا رهبری جنگ جهانی + عکس”

  1. نیستانک گفت:

    این اشخاص اکثرا تا نیمه راه بدرستی عمل میکنند ولی هنگامیکه قدرت بیش از هشتاد درصد شد روشی را انتخاب میکنند که خون ریزی جهت القا روش خودشان چاره ایی نمی بینند. بحدی در توهم بسر میبرند که باور آن سخت هست.در درون خود یک فرد دون پایه را که تبدیل به قدرت اول شده را تجسم میکنند و بدلیل موفقیت حاصله از این نوع نگرش باقی راه را هم حقانیت این نگرش میبینند و وارد قتلگاه خود بینی محض میگردند.

    نیستانکنیستانک
  2. کاربر 25777 گفت:

    سرنوشت تمام دیکتاتورها تقریبا شبیه همه بزرگترین اشتباه موسولینی اتحادش با هیتلر بود چون قدرت اقتصادی و هم قدرت شخصی هیتلرو نداشت و با طناب هیتلر به چاه رفت و در واقع هم خودش و هم اقتصاد کشورش رو نابود کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2015 © تمامی حقوق این سایت متعلق به جادوی باور است.
Whatsapp
phone