تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۴۰۲
فرانتس کافکا (Franz Kafka) یکی از برترین نویسندگان قرن بیستم میلادی می باشد.
آوازه قلم کافکا در سراسر جهان پیچیده است. از وی به عنوان یک فرد تاثیر گذار بر ادبیات غرب یاد می شود.
در این بخش از زندگینامه افراد موفق قصد داریم زندگینامه فرانتس کافکا را مورد بررسی قرار دهیم، پس در ادامه با ما در سایت جادوی باور همراه باشید.
محتویات
فرانتس کافکا در ۳ ژوئیهٔ ۱۸۸۳ میلادی (۱۲ تیر ۱۲۶۲ شمسی) در شهر پراگ واقع در جمهوری چک چشم به جهان گشود.
پدر وی هرمان کافکا یک بازرگان یهودی، مادرش جولی کافکا (لوی) یک خانه دار بود.
فرانتس دو برادر و چهار خواهر کوچک تر از خودت داشت، که دو برادر او در سنین کودکی توسط بیماری و سه خواهر وی در جنگ جهانی دوم توسط ارتش نازی ها کشته شدند.
خانواده کافکا یک خانواده یهودی متعصب بودند که جنگ جهانی دوم، خسارات جبران ناپذیری زیادی به آنها وارد نمود.
تا قبل از جنگ جهانی نیز، والدین وی با سختگیری های بیش از حدی که داشتند خانه و خانواده را برای او به محیطی ترسناکی بدل کرده بودند.
به دلیل سختگیری ها و سنگ دلی های والدین فرانتس در دوران کودکی اش، او به شدت از آن دوران تنفر دارد.
در سنین نوجوانی فرانتس کافکا از ترس والدین خود به دین و مذهب پناه برد.
آنها در منطقه بوهم در پراگ زندگی میکردند. این منطقه بخشی از امپراتوری اتریش و مجارستان می باشد.
فرانتس کافکا زبان آلمانی را زبان اصلی خود میداند، اما کم و بیش به زبان چکی هم مسلط است.
در سیزدهم سالگی طبق رسوم یهودیان جشن تکلیف او را برگزار کردند. در سال نیز چهار مرتبه به همراه پدرش به کنیسه مراجعه می کردند. (کنیسه یا کنشت یک عبادتگاه مذهبی برای یهودیان می باشد.)
فرانتس دوران ابتدایی تحصیل خود را در مدارس بومی اطراف محل زندگی اش گذراند. در سال ۱۹۰۱ میلادی (۱۲۸۰ شمسی) او موفق شد مدرک دیپلم خود را دریافت نماید.
سپس برای ادامه تحصیل، رشته شیمی را انتخاب نمود و در دانشگاه چارلز فردیناند (یک دانشگاه آلمانی در پراگ جمهوری چک) ثبت نام کرد.
دو هفته پس از ثبت نام، رشته تحصیلی خود را به حقوق تغییر داد. چراکه تصور می کرد آینده شغلی رشته حقوق بسیار بهتر از رشته شیمی می باشد.
همینطور پدر وی علاقه داشت تا فرزندش در آینده تبدیل به یک حقوق دان شود.
پس از اتمام سال ابتدایی تحصیلی اش در رشته حقوق، با ماکس برود و فلیکس ولچ آشنا شد.
این دو دوست تا پایان عمر فرانتس کافکا همراه او بودند و مانند برادر در کنار هم زندگی میکردند.
ماکس برود و فلیکس ولچ نیز مانند فرانتس در رشته حقوق تحصیل میکردند، در اکثر کلاس ها نیز کنار یکدیگر مینشستند.
فرانتس در ۱۸ ژوئن ۱۹۰۶ میلادی (۲۷ خرداد ۱۲۸۵ شمسی) موفق شد تا مدرک دکترای حقوق خود را از دانشگاه چارلز فردیناند دریافت نماید.
پس از اتمام دانشگاه، خدمت سربازی به اولین دغدغه کافکا تبدیل شد.
او به مدت یکسال به عنوان کارمند دفتری در دادگاه جنایی پراگ خدمت سربازی خود را گذراند. لازم به ذکر است که به او در خدمت سربازی هیچ حقوقی پرداخت نشد.
پس از اتمام دوران سربازی در ۱ نوامبر ۱۹۰۷ میلادی (۹ آبان ۱۲۸۶ شمسی) او در شرکت بیمه آسیکوراتسیونی جنرالی (Assicurazioni Generali) استخدام شد.
این شرکت بیمه در اصل ریشه ای ایتالیایی داشت اما شعبه هایی در برخی از کشور ها نیز راه اندازی کرده بود.
کافکا پس از یکسال کار در شرکت بیمه، از آن استعفا داد.
او بعدتر اشاره کرد ساعت کاری زیاد (۶ صبح تا ۸ شب) و دور افتادن از علاقه خود از مهم ترین دلایلی بود که باعث شد وی از شرکت بیمه استعفا دهد.
پس از استعفا از شرکت بیمه، فرانتس کافکا به دنبال شغلی می گشت که ساعات کاری کمتری داشته باشد. تا بتواند زمانی را نیز به علاقه خود یعنی نوشتن اختصاص دهد.
او از شغل های خود در آن زمان به عنوان راهی برای نان در آوردن یاد میکند.
با اینکه علاقه زیادی به مشاغل خود نداشت اما هیچوقت آنها را کوچک نشمرد و وظایف خود را به درستی انجام میداد.
در برخی موارد نیز شاهد ترفیع رتبه و افزایش درآمد برای وی بوده ایم.
در ۱ جولای ۱۹۰۸ میلادی (۱۰ تیر ۱۲۸۷ شمسی) او در شرکت بیمه حوادث کارگری پادشاهی بوهم استخدام شد.
فرانتس کافکا از هوش بالایی برخوردار بود. پس از اینکه در شرکت بیمه حوادث کارگری متوجه شد بسیاری از کارگران به دلیل برخورد اجسام سخت به سرشان از دنیا میروند، کلاه ایمنی را اختراع کرد.
کلاه ایمنی تاثیر زیادی بر روی تعداد تلفات کارگران گذاشت.
به طوری که این میزان را به عدد ۲۵ نفر از هر هزار کارگر رساند. این کار او باعث شد یک مدال افتخار از شرکت بیمه دریافت نماید.
همزمان با کار در شرکت بیمه، او به همراه دو دوست قدیمی خود یعنی ماکس برود و فلیکس ولش به کارهای ادبی میپرداخت.
او از سال ۱۹۱۰ میلادی (۱۲۸۹ شمسی) به فعالیت هنری خود به صورت جدی ادامه داد.
یادداشت ها و آثار زیادی از او به جای مانده است که برخی از آنها وضعیت زندگی او را به تصویر میکشند.
برای آشنایی بیشتر با او پیشنهاد میکنیم یادداشت های او را دنبال کنید.
فرانتس کافکا یک فرد بسیار اجتماعی و خنده رو بود اما در هیچکدام از روابط عاطفی اش موفق نشد.
او در ۱۳ اوت ۱۹۱۲ میلادی (۲۱ مهر ۱۲۹۱ شمسی) برای ملاقات دوست قدیمی اش ماکس برود و همسرش به خانه آنها رفت.
در آن زمان بود که با فلیس بوئر آشنا شد. فلیس بوئر در یک شرکت ساخت دیکتافون در برلین آلمان کار می کرد.
دوری مسافت و علاقه شدید فرانتس کافکا به فلیس باعث شد تا او نامه های عاشقانه زیادی را برای او بنویسد.
رابطه آنها فراز و نشیب بسیار زیادی داشت آنها دوبار با هم نامزد کردند اما هیچوقت رابطه آنها به کیفیت مد نظر کافکا نرسید.
سر انجام در سال ۱۹۱۷ میلادی (۱۲۹۶ شمسی) به طور کامل از یکدیگر جدا شدند.
پس از مدت کوتاهی فرانتس کافکا با دختری یهودی به نام دورا دایامنت آشنا شد.
آنها اعتقادات نزدیک به همی داشتند به طور مثال هر دوی آنها طرفدار سوسیالیسم بودند.
نقاط مشترک آنها باعث شد رابطه شان خیلی زود جدی شود. آن دو، مدتی در شهر برلین با یکدیگر هم خانه شدند اما پس از گذشت مدت کوتاهی تصمیم به جدایی از هم گرفتند.
فرانتس کافکا مجدد به پراگ بازگشت و با دختری به نام میلنا یزنسکا آشنا شد. میلنا یزنسکا یک نویسنده و روزنامه نگار بود.
رابطه آنها به شدت خوب پیش میرفت تا اینکه فرانتس در سال ۱۹۲۳ میلادی (۱۳۰۲ شمسی) تصمیم گرفت، از خانواده و دوستانش دوری کند و به برلین برود تا تمرکز خود را بر روی نوشتن بگذارد.
اما در برلین با دوریا دیامانت آشنا شد. یک معلم مستقل که به خانواده ای یهودی متعلق بود. بعدتر دوریا دیامانت به عشق، فرانتس کافکا تبدیل شد.
فرانتس کافکا از سال ۱۹۱۷ میلادی (۱۲۹۶ شمسی) به بیماری سل مبتلا شده بود.
این بیماری چندین بار باعث شد تا فرانتس به استراحت اجباری برود. در این دوران نیز خانواده او خرج و مخارج وی را تامین میکردند.
او برای اینکه مردم را به واسطه بیماری اش از خود دور نکند همیشه با ظاهر آراسته در جامعه حاضر می شد.
تلاش میکرد تا خنده رو و خوش صحبت باشد تا مردم به سمت وی جذب شوند.
طبق یادداشت هایی که از او وجود دارد مشخص است که کافکا به افسردگی و اضطراب شدید مبتلا بوده است.
همچنین او درگیر میگرن، بی‌خوابی، یبوست و عارضه های پوستی بود.
او رژیم های غذایی خود را تغییر داد و گیاه خواری را دنبال کرد. از مواد های غذایی طبیعی استفاده می کرد و زندگی خود را بسیار منظم برنامه ریزی کرده بود.
اما هیچکدام از این اتفاقات از پیشروی بیماری او جلوگیری نکرد.
بیماری سل در فرانتس کافکا به اوج خود رسیده بود. او سریعاً به پراگ بازگشت تا در کنار خانواده اش بماند.
اما کمی بعد به وی پیشنهاد شد تا برای درمان به درمانگاه های وین مراجعه کند.
گلوی فرانتس کافکا بسیار اوضاع وخیمی داشت به شکلی که او نمیتوانست چیزی بخورد. غذا خورد آنقدر برایش دردناک بود که گرسنگی را به غذا خوردن ترجیح میداد.
در آن زمان نیز هنوز روش تغذیه وریدی در علم پزشکی ابداع نشده بود. در ۳ ژوئن ۱۹۲۴ شمسی (۳ خرداد ۱۳۰۳ میلادی) او به دلیل گرسنگی در درمانگاه های وین جان خود را از دست داد.
سپس پیکر او را برای خانواده اش در پراگ ارسال نمودند.
فرانتس کافکا در طول حیات خود تنها چند رمان کوتاه منتشر کرده بود. اما پس از مرگ وی، خانواده و دوستانش آثار او را به چاپ رساندند.
در بخش زیر لیستی از آثار فرانتس کافکا را مشاهده خواهید کرد.
اکثر آثار فرانتس کافکا که به زبان فارسی برگردانده شده است، حاصل زحمات صادق هدایت نویسنده ایرانی می باشد.
خیلی کتاب های قشنگی دارند، پیشنهاد میکنم کتاب های آقای کافکا رو حتما مطالعه بفرمایید…
رضا مددیرضا مددیعجیبه که اکثر کتابای کافکا بعد فوتش چاپ شدن این سوال پیش نمیاد که آیا واقعا همه این آثار برای کافکاست؟
من اصلا نمیدونستم کافکا اینهمه آثار ادبی از خودش بجا گذاشته بجز یکی دو مورد خیلی از کتابای کافکارو نخوندم ممنونم از سایت جادوی باور که کتابهای کافکارو بهم معرفی کردید